گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۳ - در مدح امیر داد مرضی

 

ای مرتضی نیابت سلطان شرق را

منسوخ کرده صدق تو آیات زرق را

هستی امیر داد بشرق و بغرب و هست

از داد تو نظام چه غرب و چه شرق را

با فکرت تو هیچ ضیا نیست شمس را

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴ - در مرثیۀ نصرة الدین اتسز

 

ز مرگ شاهزاده نصرة الدین

نه دل را ماند قوت ، نه زبان را

جهانی بود در انواع مردی

که داند مرثیت گفتن جهان را؟

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۵ - در مرثیۀ جمال الدین یوسف

 

از وفات جمال الدین یوسف

مندرس شد رسوم فضل و ادب

صد هزاران هزار عالم و علم

در دو گز خاک رفت ، اینت عجب

رفت شخصی ، که بود سیرت او

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۶ - در حق شمس الدین وزیر

 

ای شمی دین جمال تو اصل سعادتست

درگاه فرخ تو سپهر سیادتست

هم عفو احتمال ترا رسم سیرتست

دور سپهر هست چنان کت ارادتست

من عاجزم ز گفتن مدحت ، که مدح تو

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷ - نیز در حق شمس الدین وزیر

 

ای شمس دین ، امیر تویی بر مراد دل

و آنکس که دشمن تو ، اسیر حوادثست

تو واحد جهانی و ثانی آفتاب

و اسلام را سعادت تو عهد ثالثست

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸ - در حق تاج الدیز وزیر

 

تاج دولت ، تویی که بر سر چرخ

خاک پای شریف تو تاجست

خاک تو در علو چو گردونست

صدر تو در شرف چو معراجست

هنر از طبع تو بتعظیمست

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹ - در مدح امام حمیدالدین ابوبکر بن عمر محمودی

 

حمیدالدین ، در انواع محامد

که از مادر نظیر تو نزادست

ره آزادگی خلقت نمودست

در فرزانگی طبعت گشادست

تویی گردون فراز دهر و در دهر

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در حق ملک نیمروز

 

نه من از آسمان گردنده

خدمت تو بجان طلب کردست ؟

تا تو اشعار من طلب کردی

روح در قالبم طرب کردست

خاصه ، آن خسروی که چرخ بلند

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - در حق اتسز خوارزمشاه

 

تویی ، شاها ، که از مهر و زکینت

ولی را عید و دشمن را وعیدست

بعیدت تهنیت گفتن نیارم

که خود سرتاسر ایام تو عیدست

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - در عشق گوید

 

آه ! از عشق بی کران ، کین عشق

همه رنج دلست و دردسرست

خبر درد من به عالم رفت

ای دریغا ! که یار بی خبرست

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - دربارۀ ادیب صابربن اسمعیل ترمذی

 

صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل

تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست

هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن

هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست

عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه از شعر تازی

 

هست ابوبکر پخته در دانش

لیک در عهد و در وفا خامست

با هر آن کس که دوستی دارد

غایت آن ز صبح تا شامست

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعۀ مصنوع

 

بعلم نظیرش نیابی بهمت

بگیتی مثالش نیابی بحکمت

مقدم بدانش ، ممیز ببخشش

مظفر بکوشش ، موفر بخدمت

ز زمزم حلاوت چشاند بسیرت

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - در حق شمس الدین محمد وزیر

 

تاج اسلام شمس الدین ، گشتست

خاک صدر تو آسمان را تاج

تحفه داده ترا عنایت حق

سیرت و نام صاحب المعراج

هست عزم ترا مضای حسام

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - در حق شمس الدین ابو الفتح

 

شمس دین ، صورت ، بو الفتح

ای در فضل بر دلت مفتوح

ای تو شیر و غابروز مصاف

وی تو ابر سخا بوقت صبوح

از تو ایام را هزار شرف

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - دربارۀ ملک اتسز

 

شاها ، خدایگانا ، آنی که لحظه ای

از بیم خنجر تو نیارد غنود چرخ

در روزگار دولت تو همچو ماتمی

پوشد ز هیبت تو لباس کبود چرخ

تا رفت جز براه وفاقت نرفت ماه

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - در حق مجد الدین صاحب وزیر

 

صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش

بندهٔ تست صاحب عباد

همت تست پیشوای علوم

فکرت تست مقتدای رشاد

همه محض محامدی و شرف

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - مقطع

 

آوخ ! آوخ ! وای وای و درد درد!

دل ز درد آزاد داری روی زرد

از رخ زردم روان و ز دل روان

وز روان زی دل روان آزار و درد

دور دارد آرزوی دل ز دور

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - خطاب بپادشاه

 

خسروا ، چرخ با عنایت تو

دل اهل هنر نیازارد

دست بر آسمان برد هر کو

پای در خدمت تو بفشارد

بنده روزی که پیش تو نبود

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - در حق جمال الدین وزیر

 

ای فخر جهان ، جمال دولت

آفاق بتو جمال دارد

گردون ، که بروست مطلع سعد

دیدار تو را بفال دارد

هر اهل هنر ، که در جهان هست

[...]

وطواط
 
 
۱
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۴۰۰