ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴
هر چند که در خلاف وعده
مشهور جهان شدی چو عرقوب
با اینهمه نزد من عزیزی
چون یوسف مصر نزد یعقوب
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵
یکچند روز من ز سیهکاری فلک
بودی چنانکه فرق نمیکردمش ز شب
و اکنون چنان شدست که در چشم من چو روز
کافور فام گشت شب عنبرین سلب
بر رغم روزگار بتوفیق کردگار
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶
یک دو سیمین تن و یاری دو سه چاریم بهم
خورده هر روز منی پنج شش از باده ناب
هفته ئی مجلس ما طعنه زن هشت بهشت
بود و امروز تهی گشت صراحی ز شراب
ای تو در طاق نه ابروی فلک جفت کرم
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٧
هست همچون نمونه سخنت
ز آنچه داری تو در بدن محجوب
کر درونت بد است گفتت بد
ور درون تو خوب گفتت خوب
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٨
اهل هنر را کنون خطبه بنام منست
ملک سخن گستری جمله بکام منست
نقد سخن چون روان بر سر بازار فضل
چون نشود چون بر او سکه بنام منست
روز و شب من یکیست بر ره ظلمت ز نور
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٩
ایخسرو زمانه که ارکان ملک و دین
الا بیمن عدل تو محکم اساس نیست
بر بام قصر جاه تو کان چرخ هفتم است
کیوان چو هندوان بجز از بهر پاس نیست
جام جهان نمای که خوانندش آفتاب
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٠
آرزومندی بدرگاه عبودیت مرا
همچو الطاف خداوندی ز غایت در گذشت
چشم آن دارم ز لطف حق که بینم روی تو
زانکه حرمان مرادم از نهایت در گذشت
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵١
اکنون که هر کسی بمرادات واصلند
حرمان نگر که بنده بمهجوری اندرست
اینهم یکی ز جمله شوریده طالعیست
کین بنده ضعیف،برنجوری اندرست
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٢
آفت مرد چون ز شهرت اوست
خنک آنکس که خامل الذکرست
زانکه در مجلس اکابر عصر
ناقص القول کامل الذکرست
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٣
الهی معاصی ابن یمین
اگر چه ز غایت بسی در گذشت
نماند و گر هست در آب و خاک
اگر باد عفوت بدو برگذشت
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴
از کوی حیات تا در مرگ
جز نیم نفس مسافتی نیست
وین طرفه که اندرین مسافت
گامی ننهی که آفتی نیست
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵
استاد کارخانه دنیا بهیچ وقت
از بهر کس بنقش بقا جامه ئی نبافت
چون رستم زمانه بدستان گشاد دست
اسفندیار رویتن از وی امان نیافت
افتاد در کشاکش ایام چون کمان
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶
ای پسر در ضبط آنچت هست جهدی مینمای
تا زهر چ آن نیست اندوهی نباید خوردنت
لیکن ار ضبط از ره امساک خواهی کردنش
خون نام و ننگ تو زانپس بود در گردنت
بشنو از من تا نمایم در معاشت راه راست
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧
ایدل وفا امید مدار از مدار چرخ
کین هرزه گرد مالک ادوار خویش نیست
گر چون سپهر گرد جهان دورها کنی
یکدل به تیر می نتوان زد که ریش نیست
لطف ملک ز سگ صفتان آرزو مبر
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨
ایدل ازینجهان اگرت رای رفتنست
در نه قدم کنون که ترا پای رفتنست
از ما سوی الله ار نشوی منقطع بکل
معلوم کی بود که ترا رای رفتنست
قطع علایق است نخستین بسیج راه
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩
آنکس که جوینی و گلیمیش بدستست
گرزیند و فزون میطلبد آز پرستست
بیشی مطلب زانکه درستست یقینم
کان خامه که این نقش نگارید شکستست
در وجه معاش تو براتی که نوشتند
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠
آصف ملک عز دولت و دین
داد یزدانت چون سلیمان بخت
پیش پیرانه رای انور تو
نوجوانی است بنده فرمان بخت
مشکلات زمانه حل کردی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١
ایکه در جمع مال می بینم
از همه چیزها فزون هوست
گر نگردی ز مال بر خوردار
در زمانی که هست دسترست
پیش من همچو روز معلوم است
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢
ایدل اندر جهان کریم مجوی
کاندرین عهد آن نخواهی یافت
جز کرم کیمیا و عنقا را
ثالثی در جهان نخواهی یافت
چون مسمی ندارد این اسما
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣
یفلک با من اگر بد کنی ار نیک رواست
نه مرا از تو هراس و نه بتو امیدست
ور دلم محنت دور تو کشد باکی نیست
رسم محنت کشی اهل هنر جاویدست
تیر گردون همه انواع فضایل دارد
[...]