مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - از زبان ملک ارسلان گوید
من مایه عدل و مایه جودم
سلطان ملک ارسلان مسعودم
خورشید جهان فروز شد رأیم
باران زمین نگار شد جودم
محمود خصال و رسم و ره رانم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - مدح و شکران
چه خدمت کرد شاها بنده تو
که با توست این چنین اعزاز و اکرام
ولیکن خسروا تو آفتابی
که هست این گیتی از تو گشته پدرام
تو دریایی و از دریا همه کس
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - ستایش
ملکا بنشین بر تخت به کام
می مشکین خور در زرین جام
هیبت سوزان خود خنجر توست
بر مکش خنجر زرین ز نیام
حشمت عدل علایی به جهان
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - ثناگستری
ابرم که همی ز دریا بردارم
وآنگاه همی به دریا بر بارم
از خواجه عمید همی گیرم
مدحی که همی تو را دارم
مادح شدمش گرچه نه طماعم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - ستایشگری
ای بزرگی که همتت گوید
من به قدر آسمان دوارم
مهر مانند بر جهان تابم
ابر کردار بر زمین بارم
من که مسعود سعد سلمانم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - مدح
ای تو بحر و فضایل تو درر
وای تو چرخ و مکارم تو نجوم
ای به حری به هر زبان ممدوح
وی به رادی به هر مکان مخدوم
لیکن اینجا موانعی است مرا
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - ای بخت بد
ای بخت بد که هیچ نبودم من از تو شاد
هر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشم
بس آب گرم و باد خنک هر شبی که من
از دیدگان ببارم و از سینه برکشم
یا پاره کن به قهر گریبان عمر من
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - به خواجه ابراهیم
ای نسیم صبا تحیت من
برسان نزد خواجه ابراهیم
آنکه چون خلق او نداند بود
در بهاران به باغ بوی نسیم
ای کریمی که در کرم چون تو
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - مرثیت امیر یعقوب
از وفات امیر یعقوبم
تازه تر شد وقاحت عالم
آنچنان شخص را که یار نداشت
جان ستاند چه گویم اینت ستم
گوهری بود در هنر که ازو
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - مطایبه
این چنین روز مر حریفان را
پای باید کشید در دامن
میزبان نیز کعبتین خزان
سیم آسا ز خانه روشن
این چه گوید که هفت بخشیده
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - مدیح
چو من جریده اشعار خویش عرض کنم
نخست یابم نام تو بر سر دیوان
سزد که نام من ای نامدار ثبت کنی؟
به کلک غفلت در متن دفتر نسیان
مرا مدار به طبع هنر گران و سبک
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - ثناگری
به خدمت آمد فرخنده فصل فروردین
مهی که تازه ازو گشت عز و دولت و دین
خجسته باد بدان شاه سرفراز کز او
رسید رایت شاهی به اوج علیین
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - مطایبه
دوشم جمازه به کف آمد کش
با بور خویش گفتم جولان کن
الحق معید بچه دیدم
گفتمش گفتگوی به پایان کن
ما را فروش جامه ها کنند
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - ای خوشا در بوستان با دوستان
بوستان شد همچو روی دوستان
باز روی دوستان چون بوستان
بوستان با دوستان خوشتر کنون
ایخوشا در بوستان با دوستان
دوستان را خیز و دستانی سرای
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - بخل کوه
گرچه پیوسته همه از زر و سیم
گنجها پر کند این کوه کلان
طرف های کمرش برف و یخست
بخل از این بیش نباشد به جهان
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - پند
راز در گرمی سخن زنهار
تا نجوشد ز لفظ تو بیرون
گرت کتمان آن بکاهد تن
به کت اظهار آن بریزد خون
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه
ای عجب ناچخ دو مهره او
بوالعجب شد به کینه دشمن
مهره بارد به رزمگاه آری
مهره پشت و مهره گردن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - مدح سید رئیس ابن حسن
افتخار زمین و فخر و زمن
خواجه سید رئیس ابن حسن
آن که مهریست در میانه صدر
وآنکه بحریست زیر پیراهن
آنکه چرخیست وقت باد افراه
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - به ابوالفرج رونی نویسد
ای خواجه بوالفرج نکنی یاد من
تا شاد گردد این دل ناشاد من
دانی که هست بنده آزاد تو
هر کس که هست بنده و آزاد من
نازم بدانکه هستم شاگرد تو
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - چون بدیدم به دیده تحقیق
چون بدیدم به دیده تحقیق
که جهان منزل فناست کنون
راد مردان نیک محضر را
روی در برقع حیاست کنون
آسمان چون حریف نامنصف
[...]