مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود
پدری کز همه ملوک جهان
چرخ هرگز چو او نداد نشان
پادشاه زمین ملک مسعود
که نصیبش ز چرخ هست مسعود
گوید امروز شیر زان منست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - مدح خواجه ابونصر
خواجه بونصر پارسی که جهان
هیچ همتا نداردش ز مهان
آن دبیری که تا قلم برداشت
همه بر صحن درج سحر نگاشت
و آن سواری که تا سوار شدست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - مدح امیر بهمن
باز کس چون امیر بهمن نیست
آن کش از خلق هیچ دشمن نیست
مایه دانش و خردمندی است
وصل نیکی و نیک پیوندی است
محتشم زاد و محتشم دوده ست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مدح ابوالفضایل
بوالفضایل که سیدیست اصیل
زهره شیر دارد و تن پیل
کارها دیده بزمها خورده
کامها رانده رزمها کرده
فخر گردان و تاج را دانست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مدح امیر ماهو
ماهو آن سید ستوده خصال
باشد آهسته طبع در همه حال
مایه دانش است پنداری
هست مستی او چو هشیاری
ذات دانا و طبع برنا نیست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مدح امیر کیکاوس
در برابر امیر کیکاوس
خوب و رنگین نشسته چون طاوس
مایه عشرتست و کان طرب
نکند جز نشاط و عیش طلب
پیل زوری که چون کند کشتی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - مدح شاهینی
باز شاهینی نکو دیدار
بزم را کرد همچو باغ بهار
شاهش افزوده از شرف جاهی
شادمانه نشسته چون ماهی
ره به سوی نشاط بر بردار
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - مدح ابوالقاسم دبیر
باز ابوالقاسم آن خیاره دبیر
کودکست و به رأی و دانش پیر
کلک او بر رقم که پیوندد
هر دبیری که دید بپسندد
تازی و پارسی نکو داند
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - مدح حسین طبیب
مشفق عمرها حسین طبیب
در همه فعلها بدیع و غریب
آنکه در علم طب کند افسوس
بر حکیم بزرگ جالینوس
جد او اصل نیکنامی هاست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید
من که مسعود سعد سلمانم
کمتر و پستر از ندیمانم
شاه بی موجبی عزیزم کرد
وز همه بندگان پدید آورد
جای من پیش خویشتن فرمود
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - صفت محمد نایی
لحن نای محمد نایی
ارغنونی بود به تنهایی
چون به سر نای او درافتد دم
شاد گردد دلی که دارد غم
نغمه او چو جان بیفزاید
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده
باز عثمان عندلیب آواز
کرده از قول جادویی آغاز
دست زد چون به خفچه ایقاع
بگذراند ز اوج چرخ سماع
بانگ ناگه چو بر سرود زند
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - صفت علی نایی
از دگر سو علی به نغمه نای
دل برانگیزد ای شگفت ز جای
دارد از جنس جنس دمدمه ها
آرد از نوع نوع زمزمه ها
می زند نای و تنگ می جوشد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - صفت اسفندیار چنگی
چنگ اسفندیار چنگی باز
با دل و جان ز عیش گوید راز
راست گویی هزار دستانیست
مجلس از لحن او گلستانیست
خوش زن و خوش سرود و خوش قواد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - صفت کودک جعبه زن
جعبه کودک خویش دلکش
راه اشکر همی سراید خوش
چون فرو راند زخمه بر جعبه
هر که بشنید گرددش سغبه
یک زمانی سماع گرم کند
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - صفت زرور بربطی
زرور از بربط بدیع نوا
برکند لحظه ای به لحن هوا
باربد زخم و سرکش آوازست
شادی افزای و رنج پردازست
زان نواها که او تواند زد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - صفت پری بانی
پری خوش خط ار به رنگ رباب
رانده جمع مطربان همه آب
قمری مجلسی است و بلبل بزم
بشکفاند نوای او گل بزم
کرد جعد سیاه مرغولان
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - صفت بانوی قوال
بانو آن نادر جهان بسرود
حمله آورد بر بریشم رود
از بر آواز در سر افکندست
به گلو مقنعه در افکندست
گفتمی هست دختر لرزان
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - صفت ماهوک رقاص
ماهوک در میان چو در گردد
مجلس از خرمی دگر گردد
طقطق پای او چو برخیزد
شادی و لهو در هم آمیزد
بس نشاطی و مجلسی طیبی است
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - طیبت
طیبتی می کنم معاذالله
از پی خرمی مجلس شاه
شاعر آری چنین بود گستاخ
که بگوید سخن به نظم فراخ
چون از آن مجلس بهشت آیین
[...]