سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۳ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن
چو زان منزل آمد برون سرفراز
سیه دیو گفت ای یل رزم ساز
بدین ره که امروز ما آمدیم
بسی رنج بردیم تا آمدیم
به برگشتن اکنون نشاید گذشت
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۴ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را
چو شب شعر زربفت بر سر کشید
نشان های درنده شیران بدید
چنین گفت آن دیو با پهلوان
که ای پر منش گرد روشن روان
هم اکنون چو درمنزل آیی فرود
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۵ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز
چو خورشید تابید و بی گاه شد
فلک سر به سر رو به خرگاه شد
سپهبد سپه را همه برنشاند
بفرمود کارآگهان را براند
بپوشید خفتان و برگستوان
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۶ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را
در این گفتگو بود کز ناگهان
بغرید بی مایه دیو ژیان
دمنده سوی پهلوان کرد روی
پر از کینه و خشم و پرخاشجوی
سپهدار با آلت رزم بود
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم
بیاورد صد کاروان شتر
ز آب و علف کرده یکباره پر
به پیش اندر افکند و پویان برفت
بر آن ریگ تاریک جویان برفت
ز گرمی همی سوخت تن در سلاح
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۸ - خوان هفتم کشتن فرامرز،اژدها را
بیامد به نزدیک نر اژدها
خروشان و جوشان چو رعد از هوا
یکی چشمه آب شور از برش
ولیکن نبودی گیا بر سرش
همانا که فرسنگ ده کرد او
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۹ - پذیره شدن فرطورتوش،فرامرز را
چو آگاهی آمد به فرطورتوش
که گرد سرافراز با رای و هوش
گذر کرده از راه کژدر بر اسب
ابا پیل و لشکر چو آذرگشسب
شگفتی فروماند خسرو در آن
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۰ - رفتن فرامرز با لشکر،همراه فرطورتوش در میدان و گوی زدن فرامرز و ایرانیان وشرح آن
ز دو روی لشکر بیاراستند
صف گوی و چوگان بیاراستند
ز یک رو سرافراز شیر ژیان
ابا ده دلاور ز ایرانیان
ز روی دگر شاه فرطورتوش
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۱ - دامادی فرامرز رستم با دختر شاه پریان
ببینند تا اختر دخترش
کزو بود تازه سر و افسرش
چگونه بود با جهان پهلوان
به هم درخور است اختر هردوان
ستاره شمر رفت طالع بدید
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۲ - دستوری طلبیدن فرامرز از فرطورتوش به جهت رفتن
یکی روز شد پهلو نامور
بر دادگر خسرو تاجور
بدو گفت کای شاه با داد و راه
بسی وقت باشد زسال و زماه
برون آمدستم ز پیش پدر
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۳ - طلب کردن کیخسرو،فرامرز را
درین سال،شاه جهان کدخدای
فرستاده ای گرد وپاکیزه رای
کجا نام او بود گرزسپ شیر
هم از تخم کشواد گرد دلیر
ابا نامور صد هزار از گوان
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۴ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو
چو چندی برآسود پیش نیا
جوان سرافراز پر کیمیا
سوی شهر ایران بسیچید را
ابا گنج و باکوس وپیل و سپاه
هرآن چیزکو را در آن روزگار
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۵ - بازگشتن فرامرز به هندوستان
چو یک چند نزدیک شاه جهان
ببود آن سرافراز روشن روان
سوی بازگشتن به هندوستان
همی زد به نزدیک سرداستان
به نوعی یکی عهد بنوشت شاه
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۶ - زادن سام از دختر فرطورتوش و زادن آذربرزین از دختر شاه کهیلا
چو یک سال بگذشت از روزگار
بدو داد جان آفرین کردگار
از آن دختر شاه فرطورتوش
یکی پورش آمد چو فرخ سروش
ورا نام کردند سام دلیر
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۷ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن
سر نامه از زال بسیار سال
که گردون ورا کرد بی پر و بال
ازو چرخ بستد همه گرد و مال
شد از گشت گردون،بی پر وبال
به نزد نبیره فرامرز گو
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۸ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
ازو نامه بستد فرامرز راد
بخواند و ببوسید وبر سرنهاد
زدیده ببارید خوناب چند
دل از گردش چرخ گردان نژند
که بر ما به یکباره پشت آورید
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۹ - پاسخ نامه زال از نزد فرامرز
پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
به خون دل و دیده اندر سرشت
سرنامه، نام توانا خدای
جهاندار نیروده رهنمای
خداوند پیروزی نام وکام
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۰ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن
از آنجا فرامرز باده هزار
دلیران و گردان و مردان کار
چوباد وزان تاختن را بساخت
شب وروز ناسود و تازنده تاخت
چو بازارگه درهم آشوفتند
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید
گروهی به خورشید یل بازخورد
برانگیخت او اسب و برخاست گرد
بیفشرد خورشید یل نامجوی
فرودآمدش هریک از پیش رو
دو مرد از دلیران دشمن بکشت
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۲ - گرفتن بهمن،سیستان را و پنهان شدن زال زر در خانه کشاورز
به دینارگون گشت دریای قیر
بزد بر دل موج خورشید پیر
به دروازه ها لشکر انبوه شد
زجوشن در شهر چون کوه شد
ندیدند کس را به دیوار بر
[...]