سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید
یکی لوح زرین به بالین اوی
نوشته یکی نامه کای جنگجوی
چو من بس فراخست و لشکرپناه
جهان پر زر و سیم در سنگ گاه
تو باری فروزان میان گوان
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز
چو یک چند بد با می و رود وجام
از آن مار جوشا گرفتند نام
به نوشاد گفت ای شه نیکنام
کجا باشد آن اژدها را کنام
بدو گفت کای پهلوان دلیر
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۵ - رفتن فرامرز و ایرانیان به جنگ کرگدن و کشته شدن کرگدن به دست فرامرز
چو یک هفته مستان شدند انجمن
جهان پهلوان گفت زان کرگدن
به نوشاد گفت ای شه بافرین
کجا باشد آن کرگدن در زمین
بدوگفت ز ایدر به فرسنگ بیست
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۶ - این سخن چند،مصنف در باب خود و نیرنگ روزگار گوید
زجور زمانه دلم گشت سیر
در این صبر واین کوره اردشیر
چنان دان که در یوم پیروز یاد
که بردوستان جمله فیروز باد
چه کهتر چه مهتر هر آن کس که هست
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
چو بشنید از من جهان پهلوان
به گل زد گلابی زنرگس روان
بدادش بسی خواسته دلپذیر
به نزدیک خود خواند گویا دبیر
به گفتار من سوی آن شهریار
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۸ - جنگ فرامرز با گلنگوی (و) گرفتار شدن به دست فرامرز در صف جنگ
فرامرز گفت این نبرد منست
دلیری چنین نیز خورد منست
ببینم که چون برخروشد همی
چو پیل دمنده بجوشد همی
چو باد اندر آمد به میدان اوی
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۹ - رزم فرامرز با اروند شاه و گرفتار شدن اروند شاه به دست فرامرز
یکی نیزه در مشت گرشاسبی
خدنگی به پیکان تهماسبی
بدو شست پیوست و چپ راست کرد
همان راست خم شد زیروی مرد
بزد تیر بر سینه اسب شیر
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۰ - نبرد فرامرز با طهمور(و) گرفتار شدن طهمور به دست فرامرز در صف جنگ
فرامرز را گفت کای نامدار
کجا مرد هند از تو گیرد فرار
سزد گر کنون پا به میدانی نهی
که چون می نهی پا به زندان نهی
فرامرز یل سوی آویز شد
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۱ - جنگ گردن کید و همه هندیان با فرامرز و ایرانیان و گریختن کید و لشکراو
چو دریا به موج اندر آمد سپاه
شد از میمنه بیژن نیک خواه
سپه را بفرمود یکسر روید
همه از میان تیغ هندی کشید
چو دریا به قلب اندر آمد سپاه
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۲ - گفتگو کردن فرامرز با گردان ایران (و) پا سخ دادن نوشاد
کنون گفته زاد سروست بیش
که باد آفرینش زاندازه بیش
که روزی فرامرز با انجمن
نشسته چو گل در بساط چمن
دلیران یکایک همی تاختند
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز
به روز نخستین مه فرودین
فرامرز پیمود هندو زمین
به ره بر نیاسود مرد و ستور
همیشد دوان تا در نیکنور
چو آمد خبر زان سوی نوشدار
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۴ - جنگ کردن فرامرز با سنورگرگ و کشتن فرامرز، سنور گرگ
برون رفت زان پس به جنگ سنور
نمودند آن جای او را ز دور
خود و بیژن گیو با گستهم
برفتند گرگین میلاد هم
بدان تیغ بالا سپاه انجمن
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۵ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن
چو دیدش فرامرز کان فره مند
سخن گفت زین گونه با وی بلند
به پاسخ بدو گفت دانای راز
که درتن نباشد جهان دراز
بدو گفت کای پیر آموزگار
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۶ - جواب دادن پیر برهمن، فرامرز را
بدو پاسخ آورد پس هوشمند
خرد خوانم آن دار شاخ بلند
کجا شاخ آن مهتر از گنبد است
هر آن کو بدان بر شود موبد است
ورا برگ پیرایه ای بر سخن
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۷ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن
دگر گفت کای بحر دانشوری
تو فرهنگیان را یکایک سری
درختی شنیدم همه برشده
زاشیا یکایک فراتر شده
ندانم چه باشد بدان سان بلند
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۸ - جواب دادن پیر برهمن فرامرز را
بدو گفت دانای هندوستان
که ای شمع جمع همه سیستان
درختی که فوق ثریا بود
زهر چیز برتر به بالا بود
نباشد بجز همت ای هوشمند
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۹ - سؤال کردن فرامرز،پیر برهمن را
دگر گفت کای پیر با آفرین
به همت جهان کرده زیر نگین
ز میدان و وادی و بستان و کاخ
چه باشد کزین پیش باشد فراخ
بزرگ و فراخی گر هیچ چیز
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۰ - جواب دادن برهمن
به پاسخ بدو گفت پیر گزین
که آرام در زیر تیغت زمین
به گیتی فراتر ز عدل کیان
ندانم به عالم چه بندد میان
فراخی به کیهان بود داد کی
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن
دگر گفت کای مهتر پاک زیست
بگویی که روشن تر از شید چیست
به پاسخ بدو گفت تا بنده ای
ز خورشید رخشنده تر دیده ای؟
به پاسخ بدو گفت پس هوشمند
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۲ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن
دگر گفت کای جمله دریای راز
مرا مشکلی هست بگشای راز
به گیتی جفاکاره و دل شکن
که بینی که بد گشت با انجمن
بگریید زان پیر آموزگار
[...]