یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
داده فرمانم به دوری آه یارب چون کنم
بردن فرمان غلط نابردن فرمان غلط
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
این پهنه ز نقحبه که کیهانش ستایند
سورش همه سوگ است و سرورش همه تیمار
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
آزرده ترم گرچه کم آزارترم
بی یار ترم گرچه وفادار ترم
با هر که مرا مهر و وفا بیشتر است
سبحان الله به چشم او خوارترم
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
کرد آنچه در اطراف جهان بود حواله
دیگر نه به من عمه بجا ماند و نه خاله
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)
با نکوهیده شناسش چه فریدون و چه گاو
با فرومایه قیاسش چه مسیحا و چه خر
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۳ - به میرزا اسمعیل هنر نوشته
بنامیزد جز آن کلک سخن ساخت
زیک نی تنگ ها شکر که پرداخت
به پیکر کارنامه زندگانی
به گوهر بارنامه آسمانی
لب عیسی روان پرورده او
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی
برادر که دید آشکار و نهفت
که خواهر پسندد به بیگانه جفت
نگه کن که چون آخته یال جنگ
به خون من اندر فرو برده چنگ
مراین خیره کش مست بی زینهار
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی
مرآن ماده آهوی نورسته شاخ
کزو سینه شیر نر شاخ شاخ
درآویخت با من به دندان و چنگ
گران زخمه چون زخم خورده پلنگ
فرو برده چون غمزه خویشتن
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی
تنی را که از رنج کس درد نیست
اگر پور دستان بود مرد نیست
مرا نرم و آسوده چالاک و چست
گریز از دبستان به دستان تست
کنون آمد این روز بد پیش من
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی
از آن تاب و تیمار و زخم و زیان
به بیغاره در خود نهادم زبان
که ای ناخردمند بی چشم و گوش
سبک سر تنک رای بی مغز و هوش
به شرم از تو فرجام فرزانگی
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۶ - داستانی از دوران کودکی
برادر پی مالش شاخ او
سراغش بدرید و شاماخ او
بر سیمگون موی مشکین کمند
به دندان بخست و به دستان بکند
برخساره و سرش با پای و چنگ
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۶ - داستان زادن «معصومه»
به نیروی پنجه به بازوی مشت
فرو کوفت درها به سنگ درشت
ز آوای درها و آشوب سنگ
ز ماهی به مه شد غریو و غرنگ
چه درها که از زخمه درهم شکست
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۱ - ساقینامه
دگر بارم افتاده شوری به سر
به جانم شده آتشی شعلهور
که دستار تقوی ز سر افکنم
ز پاکندهٔ نام را بشکنم
ملولم از این خرقه و طیلسان
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۲ - مناجات
خداوندا دلم لبریز غم کن
درون درد پروردی کرم کن
پر از نوش محبت کن ایاغم
ز جام عاشقی تر کن دماغم
ز صهبای شهودم کن چنان مست
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۳ - و له فی عدم وصول المکاتب فی بعض الاسفار عن بعض الاقارب
بر طرق اسکندر آورده است سد
که نه پیکی نه پیامی میرسد
شد سواد دیدهٔ مردم مدار
یا سویدای دل اهل وداد
کار کاغذ صنعت قرطاس شد
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۴ - و له فی ذم الدنیا الدنیه
دیده باشی ز کودکان صغیر
شود این یک وزیر و آن یک میر
حکمرانی شاه بر اورنگ
هست تخمین ساعتیش درنگ
از چه آن سلطنت مجازی شد
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۵ - حکایت
پادشاهی دُر ثمینی داشت
بهر انگشترین نگینی داشت
خواست نقشی که باشدش دو ثمر
هر زبان کافکند بنقش نظر
وقت شادی نگیردش غفلت
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۶ - و له ایضاً
ای تو همساز من وهم سوزم
وی رخت اختر شب افروزم
همه آیینه و تو جلوه گری
همه را از همه تو درنظری
همه گر فرد شعله می بودی
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۳
این چار رباعی از شه تاجور است
کارایش دیوان قضا و قدر است
چون بنویسی دهندهٔ کام دل است
چون بسرایی برندهٔ هوش سر است
«امروز سوار اسب رهوار شدم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱ - تذکرة المحقّقین موسوم به ریاض العارفین
اگر صد سال از ایشان باز گویم
همان سرگشته تر هر دم ز گویم
ز عقل و دانش هر کس فزونند
خدا داند مرایشان را که چونند
کسی طوفان بی دینی نبیند
[...]