گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۴ - برهان چهارم

 

تهمتن اگر گشت بر اشکبوس

مظفر به نیروی گرگین و طوس

تو بی منت جمله در ملک ری

در ایوان دارای فرخنده پی

گرفتی کمربند میری سترگ

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۵ - برهان پنجم

 

تهمتن اگر تاج کاووس برد

به پیشش دو صدره زمین بوس برد

که رسم است مر بنده را از گناه

تمسک به بخشایش پادشاه

تو در عهد سلطان فیروز بخت

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۶ - برهان ششم

 

اگر خورد رستم قوی پنجه گرگ

به یال یلی ملک ایران و ترک

تو با کاکلی چارتار و پریش

ز سنگ سیه رسته گوئی حشیش

خوری مال اوقاف بی ترس و بیم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۷ - برهان هفتم

 

شبی یاد دارم که در بزم دوست

که خورشید پروانه شمع اوست

چه شب آنکه از حسرت آن شبم

به گردون رسد هر شبی یا ربم

چه شب غیرت حلقه زلف حور

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۸ - تلبیس اول

 

پس از عهد شش سال مهر و داد

ز طبع سخاپیشه و خلق راد

به من استری دادی از مال غیر

پریشان زتمکین و عاجز ز سیر

حقیر و هزول و ضعیف و زبون

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۹ - تلبیس دوم

 

به سویم رسولی فرستاده ای

پیامی ز خشم خودت داده ای

مترسانم از یال و برزیلی

ز الماسگون دشنه زابلی

زهی قصد باطل زهی فکر خام

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۲۰ - تلبیس سوم

 

به یغمای بیچاره از مهر خویش

سخن راندی ای یار فرخنده کیش

در این نکته یک مو نبینم خلاف

به یزدان که عاری بود از گزاف

ولیکن نه از خلق نیکوی تست

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۲۱ - خاتمه در معذرت از رستم السادات

 

سخن گرچه بر وفق عادت نرفت

ولی بر خلاف ارادت نرفت

بهر لفظ دلکش که بنگاشتم

درین نامه پاس ادب داشتم

ز بدو سخن تا به ختم کلام

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۱

 

پری چهری از پرده دامغان

نه دیرینه روز و نه تازه جوان

به مردی کهن از در همسری

جوان ساخت مهر زنا شوهری

نکو خورد و خفتی برانگیختند

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۲

 

کهن راهرو پیری از برزرود

چهل چله تن کاست بر جان فزود

به دانائی و دید و شور و شناخت

نفرمود یزدانش چندان نواخت

ولی روز وشب سال و مه زندگی

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

شکر گفتی از خرگه خسروی

که پذرفت از او شور شیرین نوی

جمی مهر و مه باده و جام او

مهی مهربان مشتری نام او

ولی تا به جائی هوسباره بود

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۴

 

زنی پارسا پیشه در مرز کاش

به پرهیز آوازه در پرده فاش

شبی دیده بر بست و خوابش ربود

یکی زن به خواب اندرش رخ نمود

بر آورد کیر خری ز آستین

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۵

 

زنی از بزرگان سامان ری

شناسند هر جا برم نام وی

یکش روز تیمار خارش فزود

بفرزند خود راه چالش گشود

پسر سست پی بود و مادر نهاد

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۶

 

زکلکت یکم ناله آمد به گوش

کزآنم پراکنده شد رای و هوش

چه با فر یزدان برآکنده ای

سزد گر ز فرمان پراکنده ای

تنی رسته ز آسایش جان و دل

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

زنی بود سرباز قلبیک را

که بر آسمان رگ زدی کیک را

نه پرهیزی از کس نه پروای شوی

به شب بارگی یار هر کاخ و کوی

به سمنان در ازگاه نه تا نود

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱

 

از ماریه رفتی اگر اخبار رسیدن

گرگان عجم را

سگ‌های عرب بر نتوانست دریدن

شیران اجم را

با ببر دمان گربه نیارست فتادن

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱ - به فتحعلی ملقب به ملاباشی خواهرزاده خود نگاشته

 

پیش یوسف دعوی خوبی مکن

جز نیاز و آه یعقوبی مکن

ناز را روئی بباید همچو ورد

چون نداری گرد بد خوئی مگرد

سرد باشد چشم نابینا و باز

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

یکی خیمه چون باره آهنین

سپهرش ستایش سرا بر زمین

ز سندانش استن ز خارا قباب

زپولاد میخ و ز آهن طناب

در آن خیمه کز خرگه مه براست

[...]

یغمای جندقی
 
 
۱
۵۲۵
۵۲۶
۵۲۷
۵۲۸
۵۲۹
۶۸۵