نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲
کوکب شه تا ابد پاینده باد
موکبش را فتح و نصرت بنده باد
گرد جیشش سرمهٔ دیدار فتح
خون خصمش غازهٔ رخسار فتح
باز رایات ظفر پرچم گشاست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳
فتنه از ملک شهنشه دور شد
بود هر جا دشمنی مقهور شد
آخر این دل نیز زان شاه ماست
تا به کی مقهور نفس فتنه زاست
ای خدا تا کی بباید زیستن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴
هر که از خاصیتی ممتاز شد
یا تفرد جست و بی انباز شد
فخر میجوید از آن بر دیگری
که در این معنی نباشد همسری
امتیازات است کافراد بشر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - آدمی را بر جانوران فخری نیست ....
چشم و گوش و دست و پا و خورد و خفت
دوری از بیگانه نزدیکی به جفت
این نه فخری کادمی را در خور است
زانکه در حیوان ازو افزونتر است
از فضول جلد حیوان کاستن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶
خواجهای بودهست از پیشینگان
با بزانش میل و با بوزینگان
با بزی در خانه یک بوزینه داشت
روزی از خانه قدم بیرون گذاشت
یک سبوی ماست بود اندر فضا
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷
این امام و رهنمای هشتمین
هم صراط حق و هم نور مبین
ای فروغ هفتم از نور دوم
انظرونا نقتبس مِن نورکم
انت قلبالقلب قلابالنفوس
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸
این منم کاینسان خجل از خاک توس
میبرندم ای دریغ و ای فسوس
بیخود و درمانده و سرگشتهام
خشک لب از طرف جو برگشتهام
هر کسی کز طرف جو کامی گرفت
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹
یاد دارم من که روزی چند کس
راه بازاری گرفتند از هوس
آن نهان در جیب خود خرمهره داشت
این فلوسی چند در کیسه گذاشت
بود سیمی اندک این یک را به جیب
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰
کشور جان مرا سلطان تویی
نه همی سلطان که جان جان تویی
ساختی دل را در آن کشور امیر
عقل و فکر این یک دبیر، آن یک وزیر
امتحان را گو امیری چون کند
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱
سوی طور آمد مگر روزی کلیم
خفته در ره بود مسکینی سقیم
ضعفش افکنده ز پا در رهگذار
بسترش از خاک و بالینش ز خار
چون کلیم الله را در راه دید
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲
شب نگردد روشن از نام چراغ
نام فروردین نیارد گل به باغ
عشق را رسمی بباید اسم سوز
چشمی آب آور، دلی آتش فروز
من ز عشق اسمی همی بشنیدهام
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳
باز این دیوانه ی بگسسته بند
فاش میگوید بآواز بلند
در همه عالم نبینم غیر دوست
چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست
کافر است این عاشق شوریده حال
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۴
یاربت بر لب ولی دل غافل است
کز لبت تا دل هزاران منزل است
گر زبان با جان و لب با دل یکیست
از دعا تا مدعا حاصل یکیست
وانکه سازد با دعا لب را قرین
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵
درگذشتی از من ای رب رحیم
بازگشتم من به عصیان قدیم
چون ندیدی چارهای در کار من
گشتی از رحمت تو خود ستار من
تا نبیند عیب من غیر از تو کس
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶
ملک چاکر خدیوا پادشاها
جهان داور شها عالم پناها
سر گردنگشان و سرفرازان
به درگاهت نیاز بی نیازان
نشانی آسمان از پایهٔ تو
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷
شهنشاه دریا دل ابر کف
ابر طبع او چه گهر چه خزف
جهانجوی و عادل شه دین پرست
جهان در یکی عزم بگشود و بست
به عالم حصاری متین از کرم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸
ستایش خداوند بخشنده را
فروزندهٔ جان رخشنده را
پدید آور مهر و اردیبهشت
نگارندهٔ چهر زیبا و زشت
جز او آفرین بر کسی کی نکوست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹
نفس شوم تو چاه تاریک است
راه شرع ارچه راست باریک است
عقل و علم آن چراغ و این روغن
به شب تیره راه از آن روشن
عشق پوینده مرکبی رهجو
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹
چو شد مشاطه ی خورشید سوی برج حمل
عروس دهر محلی شد از حلی و حلل
زمین چو کان زمرد ز سبزه شد به قیاس
چمن چو معدن بسد زلاله شد به مثل
جبل چو رنگ شقایق چنانکه پنداری
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱
ای رفیقان بشنوید این داستان
بشنوید این داستان از راستان
پادشاهی بود در ملک جهان
مالک الملک جهان و ملک جان
جمله شاهان غاشیه گردان او
[...]