نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲
ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه
بودی و جز بود تو بودی نبود
بود پنهان آتشی دودی نبود
عشق ناگه زد بر آتش دامنی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳
شاهد غیبی که خود مستور بود
بود خود آیینه، خود منظور بود
عشق چون مشاطگی آغاز کرد
پرده از روی نکویش باز کرد
از نخست آیینهای پیشش نهاد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴
عشق از نو باز دستانساز گشت
عکس سوی اصل آخر بازگشت
هجرها رفتند و آمد وصلها
عکسها رفتند سوی اصلها
مرغی افتاده سوی دام از چمن
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵
گلستانش را گلی پیدا نبود
از گل او بلبلی شیدا نبود
فرقها ناز و نیاز از هم نداشت
بلبل و گل امتیاز از هم نداشت
ناگهان پیدا نیاز از ناز شد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶
دیده را دیدار خور خیره کند
نور صافی چشم را تیره کند
دیده آب آرد چو بیند آفتاب
دیدن خورشید نتوان جز در آب
مهر اندر آب صافی ظاهر است
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷
محفل عشقش چو میآراستند
اول از بیگانگان پیراستند
ساقی آنگه باده در گردش فکند
بادهها در سینهها آتش فکند
بادهٔ شوق انجمنافروز شد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸
عقل را با عشق در هم ریختند
صورت و معنی به هم آمیختند
مجتمع کردند انوار وجود
متحد گشتند اطوار وجود
گشت پیدا مظهر پیغمبری
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹
شاه ما کز لوح و کرسی باج خواست
این زمان افسانهٔ معراج خواست
جامهٔ هستی خود چون چاک کرد
فرش راه از اطلس افلاک کرد
مقصد او عشق و هم مقصود عشق
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰
ای یگانه گوهر سلک وجود
دومین نقش خوش کلک وجود
میندانم اولی یا آخری
جز یکی از هر که گویم برتری
هر دو چشم منکرانت کور بود
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
سید کونین سبط مصطفا
بهترین فرزند خیرالاولیا
پروریده حق در آغوش بتول
زیب دامان، زینت دوش رسول
جبرئیلش مهد جنبان صبا
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲
طالب من گر شود یک ره کسی
راهها بنمایمش هر سو بسی
چون مرا بشناسد از آیات من
عاشق آید بر صفات ذات من
شد چو عاشق وز من آگه شد همی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳
تا به کی ای نفس علت زای من
ای شده درد از تو درمانهای من
تابع خوی تو باید بودنم
روی دل سوی تو باید بودنم
روزگاری شد هوایت جستهام
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴
ای گرفتار جهان پیچ پیچ
هیچ دانی کاین جهان هیچ است هیچ؟
ای تو از بیراه ره نشناخته
توسن شهوت به هر سو تاخته
راه بیراه است و دزدان آگهند
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵
ای نمودی از وجودت بود من
درد تو سرمایهٔ بهبود من
در ز فیض خود به رخ بگشادیَم
هر چه را لایق بدیدی دادیَم
از درت چون ساختم ساز سفر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶
گرضمیرم قابل اسرار نیست
گر زبانم لایق گفتار نیست
تارِ جانم را ز نقصان رشتهاند
در وجودم تخم حرمان کشتهاند
دوری و محرومی و نادانیم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷
آفتابی آسمانها زو عیان
گوهری بس بحرها در وی نهان
رای او مهری ولی برتر ز اوج
طبع او بحری ولی خالی زموج
چون حضیضش نیست کی اوجش بود
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸
زافرینش بیشتر حق بود و بس
هستی از هستی مطلق بود و بس
ذات واجب بود و هستی کمال
ایمن از هر نیستی و هر زوال
خواست تا سازد جهانی از عدم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹
باز صبح است و برآمد آفتاب
خواجه تا کی بر نمیخیزی ز خواب
نه اثر از عقل داری نه ز عشق
نه گذر در کوفه داری نه دمشق
منکر عشقی تو یعنی عاقلی
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰
باز عشق آهنگ یغما ساز کرد
باز دل آشفتگی آغاز کرد
تند بادی باز بر کاهی وزید
آتشی در خشک خاری جا گزید
باز ابری طرفه توفان زای شد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱
آن امام و پیشوای متقین
سیدالسجاد زینالعابدین
در مدینه بر در کاخی رسید
بانگ های و هوی میخواران شنید
بانک چنگ و بانک عود و بانک نی
[...]