گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۴

 

هفته کین مه شر سال دغل قرن دغاست

خون هدر مال هباست

شب غم روز ستم شام الم صبح عزاست

خون هدر مال هباست

فتنه بیدار و امان خفته وخصم از در کین

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۹

 

شد چو گرد ذوالجناح از عرصه هیجا بلند

شور رستاخیز گشت از خطه غبرا بلند

صاحب اورنگ یاقوتی ز زین شد سرنگون

یارب از بهر چه ماند این طارم خضرا بلند

آنکه از خونش ریاض لاله کاران گشت دشت

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۱

 

آن که با موکب او قافله ها دل برود

در رکابش دل دیوانه و عاقل برود

وز جمالش غم جان خارج و داخل برود

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود

آنچنان جای گرفته است که مشکل برود

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۲

 

بیش از این در غم هجران تو خون خورد نشاید

ای سفر کرده سفر کرده چنین دیر نیاید

وقت آن است که بازآئی و بختم بسراید

بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید

روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۶

 

از مه نو باز در دست فلک خنجر نگر

درنگر کینه اختر نگر

آسمان را در کمین آل پیغمبر نگر

درنگر کینه اختر نگر

فارس افلاک را در قصد شاه کم سپاه

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۸

 

زاده زهرا به کام زاده مروان نگر

آه آه گردش دوران نگر

آن به عزت این به خواری این ببین و آن نگر

آه آه گردش دوران نگر

اهل مروان تیغ بر کف آل یاسین نقد جان

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۹

 

تا بخاطر دری ای هیچ طرب دامادم

هر چه رفت ار چه عروس تو برفت از یادم

شرم حسن ار چه نهان خواست ولی چو افتادم

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

نه به آزادی ویران نه به بند آزادم

نز اسیری است ملامت نه به شاهی شادم

همت عشق نه این منزلت اکنون دادم

من از آن روز که در بند توام آزادم

پادشاهم که به دام تو اسیر افتادم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۵

 

شهسوار ملک دین از زین فتاد ای آسمان

آسمان از تو داد ای آسمان

تا زمین ساکن نگردی بر مراد ای آسمان

آسمان از تو دادی ای آسمان

آخر از باد مخالف صرصری دوزخ نسیم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۶

 

دل کان آتش رخ رود جیحون

در دامن دشت بر طرف هامون

با چهر کاهی با اشک گلگون

افتاد بر خاک غلطید در خون

آفاق را زیب افلاک را زین

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۰

 

ناوک کینه در کمان لشکر فتنه در کمین

گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین

دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین

از در مهلت و امان از پی ناصر و معین

ایل علی مرتضی آل محمد امین

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۱

 

تفریق جسم و جان است بدرود دوستداران

با آتش جدائی باد است پند یاران

دل دجله دیده دریا برق آه و اشک باران

بگذار تا بگرئیم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۶

 

پس از مرگ تو گیتی جاودانی

واویلا واویلا صد واویلا

سیه پوشد به مرگ زندگانی

واویلا واویلا صد واویلا

تو محمل بسته زین خونخواره منزل

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۷

 

خون بود دل ز هجرم نیمی کباب نیمی

ز امید و بیم نیمی خراب نیمی

چو از شام هستیم رفت صبح شباب نیمی

آن مه ز مهر برداشت طرف نقاب نیمی

امروز یا برآمد ز ابر آفتاب نیمی

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵۹

 

از توام با همه حسرت نه سراغی نه صفائی

بر منت با همه رحمت نه عبوری نه عطائی

ندهی بار به خویشم نه به سروقت من آئی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفائی

عهد نابستن از آن به که ببندی ونپائی

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۶۰

 

قاسم ای جشن طرب بر تو تباه

حجله عیش عروس از تو سیاه

در مکش باره سوی قربانگاه

چکند یک تن و یک دشت سپاه

به صف آرائی مژگان سوگند

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۶۱

 

قاسم ای خانه صبر از تو خراب

ز آتش داغ توام سینه کباب

روز شادی است نه هنگام شتاب

مرو از صحبت ما روی متاب

به تن پاره اکبر سوگند

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۰ - نویافته ها

 

شاه دین گفت به رحمت همه اصحاب صفا را

فارغ از بیعت خود می کنم این لحظه شما را

همه گفتند که دست از تو نداریم خدا را

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۳

 

تا زچمن خانه زین بر زمین

نخل برازنده اکبر فتاد

جلوه گری رفت ز بالای سرو

رعشه بر اندام صنوبر فتاد

شبه رسول امین

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۴

 

باز چرخ سفله پرور طرح دیگر می کشد

از نیام شمر خنجر می کشد

بر سر ارباب دین بی داد لشکر می کشد

از نیام شمر خنجر می کشد

خود ز روبه بازی گرگ فلک گوئی روان

[...]

یغمای جندقی
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۴۳