گنجور

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهائی

دل بی تو به جان آمد وقتست که باز آئی‏

در آرزوی رویت بنشسته به هر راهی

صد زاهد و صد عابد سرگشته سودائی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

در طلعت تو پیدا انوار پادشاهی

در غیبت تو پنهان صد حکمت الهی

حافظ که خوب گفتست این هشت بیت اینجا

مانا که آمدست آن در وصف تو کماهی

«کلک تو بارک اللّه بر ملک دین گشاده

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

یا رب نگاهدار تو ایمان آن کسی

کین خط را بخواند و بر من دعا کند

دستم به زیر خاک چو خواهد شدن تباه

باری به یادگار بماند خط سیاه‏

چونکه بدین پایه رساندم کلام

[...]

فیض کاشانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲۷

 

دیوانه شو دیوانه شو از خویشتن بیگانه شو

از خویشتن بیگانه شو دیوانه شو دیوانه شو

مستانه شو مستانه شو بین چشم مست آن صنم

بین چشم مست آن صنم مستانه شو مستانه شو

پروانه شو پروانه شو شمع جمال او نگر

[...]

نورعلیشاه
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰ - این نوع شعر را مضمن قبیح گویند و جز در هزل نیاید

 

سیدا دست و پا مزن که: بعو

ن الهی حسین بن مستو

فی سماعیل تفرشی زین طو

ر که کوشد همی به ذوق و بشو

ق بدرسد همی به لیل و به یو

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » دیباچه‌ها » دیباچه ششم

 

فالنفس یعجز عن اصلاح ما فسدا

بیان و عنوان کتاب

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » دیباچه‌ها » دیباچه ششم

 

روضه ماء نهرها سلسال

دوحه سجع طیرها موزون

این پر از لاله های رنگارنگ

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » رساله‌ها » شمایل خاقان - قسمت اول

 

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران در ره سودای توخاک قدمند

باب اول

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » رساله‌ها » شمایل خاقان - قسمت دوم

 

خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس

بید را چون پر طوطی برگ روید بی شمار

و الانهر بالمیاه ملاء و الغصن من النسیم مائل

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷

 

درفش افتاد عباس جوان را

فلک داد ای فلک داد

علم شد رایت ماتم جهان را

فلک داد ای فلک داد

مرا با رنج این سوک روان کاست

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

آشوب بهم برزده ذرات جهان را

کامشب شب قتل است

هنگامه حشر است زمین را و زمان را

کامشب شب قتل است

با آنکه در این منظره کآن طارم علوی است

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۹

 

مقرون به هدف خواهی اگر تیر دعا را

با عیش بدل گر طلبی طیش عزا را

آسوده ز غم جوئی اگر شاه و گدا را

وز شهر برون غایله رنج و با را

کوته ز گریبان جهان دست بلا را

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۰

 

در شبت پوشیده بینم روز محشر آفتاب

آفتاب باز سرکش آفتاب

وز صباحت آشکارا شام دیگر آفتاب

آفتاب باز سرکش آفتاب

سست از این سخت ابتلا ذرات را بالا و پست

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

زین مصیبت نه همین از خاکیان ماتم بپاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

چهار ارکان شش جهت با نه فلک ماتم سراست

کی رواست سرنگون گردی فلک

نعره جن و ملک در ماتم فخر امم

[...]

یغمای جندقی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۴۳