فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
ز مکر و کید اعادی تو را خدا حافظ
ز حادثات نگهبان و از بلا حافظ
وجود تست سبب آسمان و غبرا را
همیشه باد وجود تو را خدا حافظ
به تو ملائک هفت آسمان بود محفوظ
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
در غم هجرانت ای مهدی گدازانم چو شمع
شب نشین در مسجد و محراب سوزانم چو شمع
چند بیتی حافظ شیراز اینجا گفته است
گر بخوانم عالمی را زان بگریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
منم غلام به اخلاص آن امام مطاع
از اوست امر و ازین بنده امتثال و سماع
نه لوح سینه غباری ز دشمنی دارد
نه با کسی بود از بهر مال و جاه نزاع
به دل محبت آل نبی بس است مرا
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
بسی شدم به بلاد و جبال و کوچه و باغ
به کوی مهدی هادی کسی نداد سراغ
چه حکمتست که محرومم از جمال امام
مگر ز معصیت آید مرا به دل این داغ
مرا شب است ز هجران او سراسر عمر
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
میروم از بر امام طوفکنان به هر طرف
طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف
در ره او رود سرم باز لقاش برخورم
این بشود زهی طرب آن بشود زهی شرف
سعی من از برای او جان و دلم فدای او
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲
سلوک راه حق و خدمت امام شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
که نیست راهنمائی به حق جدیر و حقیق
بسی مسائل دینیه خورده است گره
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
برای مهدی هادی بخوان شأن فراق
سرود حافظ شیراز در بیان فراق
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
رفیق خیل خیالم و هم عنان شکیب
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
امام و سید و مولای من جعلت فداک
تو گر شفیع منی از گنه ندارم باک
به جز ولای توأم گرچه نیست دستاویز
ولی بس است ولائیکه باشد از دل پاک
مرا امید وصال تو زنده میدارد
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
خوش خبر باش ای نسیم شمال
که به ما میرسد شمیم وصال
یا برید الحما حماک اللّه
مرحبا مرحبا تعال تعال
أین مهدینا و منزله؟
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
اگر به کوی امامم بود مجال وصول
رسد به دولت وصلش نوای من به حصول
من شکسته بیدست و پا به درگه او
به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول
کجا روم چکنم حال دل کرا گویم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
حاشا که من حدیث ثنای تو طی کنم
من لاف شوق میزنم این کار کی کنم
کو پیک صبح تا گلههای شب فراق
با آن خجسته طلعت فرخنده پی کنم
مهدی کجاست تا همه محصول زهد و علم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
غم زمانه که هیچش گران نمیبینم
دواش غیر امام زمان نمیبینم
عجب بود که در ایام ما ظهور کند
چرا که طالع خویش آن چنان نمیبینم
ز دامن غم او دست بر نمیدارم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جائی بکنیم
خشک شد بیخ طرب راه مقام تو کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمائی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵
گرچه افتاد ز هجرش گرهی در کارم
همچنان چشم کرم از کرمش میدارم
میکشم بار چه کوه غم هجران امروز
تا که فردا دهد آن شه به بر خود بارم
به صد امید نهادیم در این بادیه پای
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
سیف و عصمت علم و نصرت جمع کرد
یار ما دین دارد و آن نیز هم
از طفیل اوست کل کائنات
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷
اماما در فراقت شد هزاران رخنه در دینم
بیا یک بار دیگر کن ز نو اسلام تلقینم
به آن مستظهرم جانا که دل مأوای تو گردد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
روزی مرا وصال تو روزی اگر شود
بر منتهای همت خود کامران شدم
زاندم که خیل شوق رخت رو به دل نهاد
ایمن ز جور فتنه آخر زمان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشاده شد
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
کاش راهی به سر کوی تو میداشتمی
تا به سر سوی تو میآمدم از هر گذرم
نتوان قطع بیابان فراق تو نمود
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
دیده دریا کنم از خون جگر در شوقش
راز سربسته خود را به خدا وافکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلداری هست
[...]