فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
دل سراپرده محبت اوست
دیده آئینه دار طلعت اوست
سر و جانم فدای خاک رهش
تن زارم برای خدمت اوست
تا «نُریدُ نَمُنّ» حق فرمود
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
کس نیست که او منتظر وصل شما نیست
جان نیست که آن خاک ره آل عبا نیست
حق معرفت مهر شما در دل ما کاشت
این شدت شوق و شعف از جانب ما نیست
کس نیست که آن قدر شما را نشناسد
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پردهای هنوز و صدت عندلیب هست
مردیم از فراق تو ای عیسی زمان
آیا ز خوان وصل تو ما را نصیب هست؟
هر جا روم خیال تو در دیده من است
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
رواق منظر چشم من آشیانهٔ تست
کرم نما و فرود آ که خانه خانهٔ تست
ندادهام به کسی نقد دل به جز مهرت
درِ خزانه به مهر تو و نشانهٔ تست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
راز دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
بفرست از برت نسیم وصال
غنچه دل شکفتنم هوس است
با تویی خویشتن به خلوت انس
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
ای تو ما را راحت جان الغیاث
دردها را جمله درمان الغیاث
ای سر و سرکرده هر سروری
نیست ما را بی تو سامان الغیاث
قائم آل پیامبر دستگیر!
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
توئی به جای دو جدت سر جهان را تاج
سزد که از رؤسای جهان ستانی باج
ز چه برآ و جهان را چو آب روشن کن
به روشنائی روشنتر از شب معراج
برآی تو ز تو گیرد چراغ عقل فروغ
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
تو را امام زمان گر در اختفاست صلاح
صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح
نمود غیبت تو سرّ جاعل الظلمات
ظهور کن، بنما سرّ فالق الاصباح
فروغ طلعت تو دیده را کند روشن
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
ز هجر مهدی هادی است کار و بارم تلخ
گذشت زین غم جانسوز روزگارم تلخ
شراب وصل تو روزی شود مگر روزی
که در خیال جز اینست هرچه آرم تلخ
حلاوتی ز عبادت نمیچشم بی تو
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پائی به چراغ تو ببینم چه شود
یارب اندر کنف سایه مولای زمان
که من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم انوار هدایت آثار
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
بنمای رو که جانها گردد فدای رویت
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
صد شکر که نخل سخنم خوش ثمر افتاد
اظهار غم شوق امامم به سر افتاد
آمد به زبان قصه پر غصه مهدی
وان راز که بر دل بنهفتم به در افتاد
از دشمن ایشان طمع خیر مدارید
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
نه هر که روی نبی دید سروری داند
نه هر که آینه سازد، سکندری داند
کسی که اکثر عمرش به بتپرستی رفت
چسان هدایت دین پیمبری داند؟
کسی که در ره دین کج نهد قدم ز اول
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
همای اوج سعادت به دام ما افتد
امام را گذر ار بر مقام ما افتد
حبابوار براندازم از نشاط کلاه
میئی ز معرفتش گر به جام ما افتد
ز سلسبیل معارف که نوشد او یا رب
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید
اگر فدای امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گویم و سر خود چکار باز آید
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
اگر آن نائب رحمان ز درم باز آید
عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
دارم امید خدایا که کنی تأخیری
در اجل تا به سرم تاج سرم باز آید
گر نثار قدم مهدی هادی نکنم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
گمرهان فضلا ترک جماعت کردند
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
چو باد عزم سرای امام خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکفام خواهم کرد
هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثار خاک ره آن امام خواهم کرد
به هرزه میگذرد عمر بیملازمتش
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
به کوی مهدی هادی گذر توانی کرد
هوای نفس ز سر گر به در توانی کرد
تو غرق معصیتی در مقام آسایش
به کوی عصمت او کی گذر توانی کرد
به عزم دیدن رویش به راه تقوی پوی
[...]