گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

فخر دارد پارس بر کل اقالیم زمین

از مکان چون هست کانون وداد و داد و دین

خسرو عادل ابوبکر آنکه رای راستان

خواندش از راست رائی شهریار راستین

آن جوابختی که دولت زایدش از آستان

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸

 

زمین به امن شد آراسته زمان به امان

به یمن دولت فرمانده زمین و زمان

خلاصه حرکات سپهر عصمت و دین

نقاده ملکات جهان الغ ترکان

خدایگان زمین و زمان که گر خواهد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

ای تو به جاه خسرو صاحب نشان شده

در ملک شاه خسرو و صاحب قران شده

ای آفتاب سایه فکن کز ظهور تست

در سایه تو ذره صفت خور نهان شده

ای چرخ قدر خواجه که امر تو چون قدر

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰

 

چشم تر کن به فراق من مسکین ای ماه

که جهان را ز سرشکم بلغ السیل ز ماه

به وداع من بیچاره برنجان قدمی

که فدای قدمت باد دلم بی اکراه

اگر از لطف نهی گام به کاشانه من

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱

 

دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله

ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله

شکل فلک خراش شد مهر چو دانه آس شد

عقده راس داس شد از پی کشت سنبله

طرف جیبن نمود ماه از طرف بساط شاه

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

ای آنکه چو باد ناتوانی

با باد به بوی همعنانی

آنچ از تو به جان خرند عشاق

بر باد دهی به رایگانی

آهونئی و نسیم مشکین

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳

 

اکنون که یافت دهر کهن خلعت نوی

نو گشت باغ و راغ ز تمثال مانوی

بلبل نوای باربدی برکشید و باز

بر کف نهاد لاله می و جام خسروی

در پهلوی چکاوک ترکی زبان نشست

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

کمر می بندی ای یار سپاهی

مگر کاندر بسیج برگ راهی

مرو راه جفا و دوری ارچه

به روی رفتن بود رای سپاهی

کنی دعوی که ما هم زین سفرهاست

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵

 

ای چهره تو آینه صنع خدایی

جان چهره گشاید ز تو چو چهره گشایی

آئینه همه چیز نماید به جز از جان

تو هیچ به جز صورت جان می ننمایی

بر آئینه از صورت جان نقش نباشد

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶

 

کجاست در همه ملک جهان سلیمانی

که مهر دل نسپارد به دست شیطانی

به امر نافذ چون باد را دهد فرمان

چرا نه دیو هوی راکند به زندانی

چو علم منطق طیر از فروغ دانش اوست

[...]

مجد همگر
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱

 

شکر و سپاس و منت و عزت خدای را

پروردگار خلق و خداوند کبریا

دادار غیب دان و نگهدار آسمان

رزاق بنده‌پرور و خلاق رهنما

اقرار می‌کند دو جهان بر یگانگیش

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان

 

اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را

بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را

شگفت نیست گر از طین به در کند گل و نسرین

همانکه صورت آدم کند سلالهٔ طین را

حکیم بار خدایی که صورت گل خندان

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه

 

آن روی بین که حسن بپوشید ماه را

وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را

من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست

بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را

گر صورتی چنین به قیامت برآورند

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در وداع شاه جهان سعد بن ابی‌بکر

 

رفتی و صدهزار دلت دست در رِکیب

ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟

گویی که احتمال کند مدتی فراق

آن را که یک نفس نبود طاقت عِتیب؟

تا همچو آفتاب برآیی دگر ز شرق

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف بهار

 

علم دولت نوروز به صحرا برخاست

زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست

بر عروسان چمن بست صبا هر گهری

که به غواصی ابر از دل دریا برخاست

تا رباید کله قاقم برف از سر کوه

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت

 

هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست

هر آن که در طلبش سعی می‌کند بادست

سر قبول بباید نهاد و گردن طوع

که هرچه حاکم عادل کند نه بیدادست

کلید فتح اقالیم در خزاین اوست

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت

 

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست

مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟

حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت

 

خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست

پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست

درخت قد صنوبر خرام انسان را

مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست

گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در ستایش اتابک محمد

 

بناز ای خداوند اقبال سرمد

به بخت همایون و تخت ممهد

مغیث زمان ناصر اهل ایمان

گزین احد یاور دین احمد

خداوند فرمان ملک سلیمان

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش

 

جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد

غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد

جهان نماند و خرّم روان آدمیی

که باز ماند از او در جهان به نیکی یاد

سرای دولت باقی نعیم آخرت است

[...]

سعدی
 
 
۱
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۳۷۳