گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - و قال ایضآ یمدحه

 

ای زیاد دهنت در لب جان شیرینی

وی گرفته ز لبت کام جهان شیرینی

شکر است؟آب حیاتست؟ لبست آن؟ جانست؟

خود ندانم که چه چیز است بدان شیرینی

هر کجا چهرۀ تو سفرۀ خوبی گسترد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - وله ایضاً

 

شاعران خوش حریفکان باشند

با من آخر چرا حریف نیی؟

هر که قوّاد لطفکی دارد

چیست موجب که تو لطیف نیی؟

ملحدانرا ظرافتی باشد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - وقال ایضاً فی الموعظة والنصیحة

 

مرا دلیست ز انواع فکر سودایی

که هیچ گونه رهش نیست سوی دانایی

سرش ز دایره بیرون و پایش از مرکز

چو چرخ مانده معلق ز زیر بالایی

گهی حوالت دادوستد بطبع کند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - وله فی مدیحه و یصف الرّمد

 

ای آنکه نکرد عقل دانایی

جز خدمت درگهت تمنّایی

وی آنکه ندید ذات پاکت را

گردون هزار دیده همتایی

رای تو چو مهر عالم افروزی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - و قال ایضاً

 

بزرگوارا در انتظار بخشش تو

نمانده است مرا بیش از این شکیبایی

سه شعر رسم بود شاعران طالع را

یکی مدیج و دوم قطعۀ تقاضایی

اگر بداند ثنا و اگر نداد هجا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - وله ایضاً فیه

 

ای ز دستت آز را سرمایه‌ای

ذکر حاتم با کفت افسانه‌ای

ذات پر معنیّ تو اندر جهان

صورت گنجیست در ویرانه‌ای

آشکارا پیش ذهن و خاطرت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در وصف سین

 

سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا

مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا

موالید و طبایع را چنان از هم جد کردم

که بر سطحی مربع شد ز یک نقطه سه خط پیدا

جهانرا مرکزی دیدم محیطش دور پرگاری

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح ضیاءالدین علی

 

ای شکوه نیم ترکت را زفعت بی ریا

تارک نه ترک زنگاری گردون زیر پا

خاک درگاهت که گوئی رفعتست اندر سپهر

صحن دلخواهت که گوئی دانش است اندر صفا

مرتبت را آسمانی قادر است اندر زمین

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح فخر الملک

 

ترک من پوشد ز آتش پرنیان بر روی آب

ماه من بندد ز سنبل سایبان بر آفتاب

سنبل او مهر پرور، مهر او سنبل پناه

آب او در عین آتش، آتش او عین آب

در دل و چشمم ز عکس آب آتش موج او

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح نظام الدین

 

چیست آن دریا که مشک و گوهرش رنگست و آب

مشک اندر سیم خامست و زر اندر مشکناب

هر زمان ابری برآید زو، بر سیمین زمین

انجم مشکین نقاب افشاند از زرین شهاب

گردد اندر چین چو رخ ننماید از مشکین گوهر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین صاحب دیوان

 

آنکه بر تخت مکرمت شاهست

شمس دین و دول شهنشاهست

رضی الملک کز دقایق غیب

منهی نوک کلکش آگاهست

آنکه تا روز، روز دولت اوست

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در رثاء فخرالملک

 

صاحب شرق چو از صدر وزارت برخاست

ای فلک بیش مکن دور که بادی کم و کاست

ای ملوک از در غیرت به جهان در نگرید

که جهان بی نظر صدر جهان چاه بلاست

ای اکابر، زره جور فلک برخیزید

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح شرف الدین مظفر

 

فکر بکرم چو روی بنماید

هوش ز ارباب عقل برباید

خاصه در مدحت جهان هنر

که ز شکرش؛ شکر همی خاید

شرف الدین مظفر، آنکه سپهر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح فخر الملک

 

ترک من چون طره عنبر شکن پرچین کند

عرصه چین را ز چین طره مشگ آگین کند

مهر ما رافسای را بر نارون جولان دهد

مار مهرانگیز را بر نسترن پرچین کند

نرگس سیرابش اندر باغ حسن از میل کفر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح فخر الملک

 

خنک آن دل که ز تیمار تو خرم گردد

خرم آن سینه کز اندوه تو بی غم گردد

هر که را سینه ز اندوه تو بی غم نشود

کی دل از تاب غم عشق تو خرم گردد

پرتو شمع جمالت چو پراکنده شود

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح فخرالملک

 

یا ساقی الصبوح که پیک صبا رسید

در دور دولت آی که نوبت بما رسید

خورشید را طلوع شد از معجر کلیم

گر همدم مسیح نسیم صبا رسید

صبح دوم که زنده کند مرده را بدم

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح فخرالملک

 

شاه انجم چون ز برج جدی سر برمی‌زند

شدت سرما دم از تأثیر اختر می‌زند

در سر گیتی سحاب از برف چادر می‌کشد

در رخ گردون غمام از برق خنجر می‌زند

فرش گیتی را بخار از یشم تزئین می‌دهد

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح فخرالملک

 

سلامی نجوم سما زو منور

سلامی نسیم صبا زو معنبر

سلامی چو ارواح قدسی یکایک

سلامی چو اجسام علوی سراسر

سلامی بسبع الثمانی مؤکد

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح جمال الدین محمد یحیی

 

تازه و خرمست چون رخ یار

صحن گیتی ز رنگ و بوی بهار

دشت را از زمردست بساط

کوه را پر زبرجدست کنار

گشت گوئی ز بیح مینا رنگ

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - تجدید مطلع

 

چیست آن پیکر نحیف و نزار

که دهد ملک را نظام و قرار

هم سحابیست آسمان تأثیر

هم شهابیست آفتاب آثار

می نهد بر خط نظام جهان

[...]

امامی هروی
 
 
۱
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۳۷۳