گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - وله ایضاً فیه

 

ای ز بزرگی بدان مقام که قدرت

بر سر گردون فراشتست و ساده

بس که تردّد کنند زی درت آنک

بر فلک از کهکشان علامت جاده

عاجز تدبیر تست جنبش گردون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الّدین صاعد

 

زهی ز سنبل تر کرده لاله را پرده

بر آسمان زده عکس رخت سرا پرده

نه مرد عشق تو بودم من این قدر دانم

ولی بدیده فرو می هلد قضا پرده

زمانه بس، که دریست پردۀ عشّاق

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - وقال ایضاً فی الموعظة

 

ایا بگام هوس راه عمر پیموده

هنوز سیر نگشتی ز کار بیهوده

روا بود که توعمری بسربری که درآن

نه تو زخودنه کسی ازتوگرددآسوده؟

میاز دست بخوان جهان که عقل براو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - وقال ایضاً فیه عند قدومه من السفر

 

برآمد بنیکوتر اختر شکوفه

جهان کرد ناگه منوّر شکوفه

زشاخ درختان چنان می درخشد

که پروین زبرج دو پیکر شکوفه

زنجم و شجر می دهد یاد ما را

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - وله ایضاً

 

ای خداوندی که گردون با همه فرمان دهی

میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنه

پاسبان بام قدرت آسمان دیده ور

مفرد درگاه جاهت آفتاب یک تنه

می درآری از کمال عاطفت دستی بسر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - وقال ایضاً بمدح الصاحب عمیدالدین الفارسی

 

بدیدمت نه سر آن معاملت داری

که دست بازکشی یکدم از ستمکاری

تو آن چنان ز شراب غرور سرمستی

که خون خلق بریزیّ و جرعه پنداری

چو آفتاب همی بینم آنکه سوی رخت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - و قال ایضا یمدحه

 

ای که در شیوۀ گوهر باری

ابر خواهد ز بنانت یاری

در قفس کرد سر خامۀ تو

طوطیانرا بشکر گفتاری

این چه خلقست بدین زیبایی؟

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح رکن الدّین صاعد گوید

 

ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی

وی از سپاه رای تو خورشید رایتی

کرده زبان سوسن آزاد هر نفس

در باب لطف از دم خلقت روایتی

درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - و له ایضاً یمدحه بعد وفات ابیه و یذکر جلوسه القضاء الرباسه

 

باقتصاد ارادت نهاد حکم خدای

اساس مصلحت روزگار بر شوو آی

قیاس آن ز شب و روز و ماه و خورمی کن

که چون یکی برود دیگری بگیرد جای

بروج را زپس یکدیگر طلوع بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - و قال ایضآ یمدحه

 

ای نسیم لطفت عنبر سای

وی زلال کرمت جان افزای

همچو دست تو بگوهر پاشی

سر کلکت شده انگشت نمای

التفات نظرت مایۀ بخت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - وله ایضا یمحدح

 

ای دل چو نیست صبر ترا برقرار پای

هان بر بساط عشق منه زینهار پای

سهلست پایداری تو در مقام وصل

چون دست برد هجر به بینی بدار پای

پرگار وار سر مبر از دایره برون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - فی النصیحة ویتخلص بمدح الامام شهاب الدین السهروردی

 

دلابکوش که باقی عمردریایی

که عمرباقی ازین عمر برگذریابی

زسوزسینه طلب آب روی،اگرطلبی

که همچو شمع ازآن سوز تاج سریابی

زسربرون کن این حشوهای توبرتو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - وله ایضاً یمدحه ببلد النّشابور

 

جهان کرم پادشاه شریعت

که هستت بر اقلیم دین شهر یاری

تو آن سرفرازی که فیض بنانت

بریزد همی آب ابر بهاری

تو آنی که روی قدرت توانی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - و قال ایضآ یمدحه

 

ای بتو مملکت و ملّت را

تازه گشته زنو استظهاری

فخر دین صاحب عادل که بشست

دولت تو اثر هر عاری

از کتاب لطفت گل ورقی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - وله ایضاً

 

زین پس نبیند این دل من روی خوشدلی

بر بسته کشت راه من از کوی خوشدلی

غمگین دلم که خوی گر درد و محنت است

تا غم بود کجا نگرد سوی خوشدلی؟

بی بر بماند کشت امیدم از آنکه نیست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - وله ایضاً

 

ما ترا حرمتی اگر داریم

نه ز اندیشه ییست یا بیمی

یا اگر خود تو گنج قارونی

از تو داریم چشم بر سیمی

ما خود از روی مردمی خواهیم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - وله فی مرثیة الصّدر رئیس الدّین محمود رحمه الله

 

دریغا که پژمرده شد ناگهانی

گل باغ دولت بروز جوانی

بحسرت برفت از جهان رادمردی

که بودش بر اقلیم دین قهرمانی

سپیده دم روز اقبال بودش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - و قال ایضاً یمدحه

 

بگویم و نکند رخنه در مسلمانی

تویی که نیست ترا در همه جهان ثانی

کدام پایه در اندیشه نسب شاید کرد

که در مدارج رفعت نه برتر از آنی ؟

بروزگار تو نزدیک شد که برخیزد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - وله ایضاً

 

تنها هرگز نخورد خواجه

در مدّت عمر خویش نانی

نه آنکه برد به خانه مهمان

لیک او باشد طفیل خوانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - وله ایضاً

 

نانیست درین جهان و آبی

از دیدۀ آدمی نهانی

نه گرسنه دیده روی این سیر

نه تشنه از آن دهد نشانی

اسمیست بمانده بی مسمّا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲۱۴
۲۱۵
۲۱۶
۲۱۷
۲۱۸
۳۷۳