گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

به عذر روی نهادم پس از هزار گناه

چه شوخ چشم کسم لااله الاالله

از آن سپس که ز درگاه باز پس ماندم

شعف گرفته دلم بر عبادت درگاه

اگر رجوع بدین در نیاوردم چکنم؟

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

جمال روی ترا رشوه می گزارد ماه

به رو نمای تو جان رفت نیز رشوه مخواه

منم منم که ز جور تو آگهی دارم

تویی تویی که ز حال دلم نیی آگاه

عجب مدار که بر من بتاخت لشکر غم

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶

 

زهی بر خطت آسمان سر نهاده

جهان بر سر جاهت افسر نهاده

تف تیغ خونخوار آتش فشانت

عدوی ترا خون به دل در نهاده

وشاقان افلاک یعنی کواکب

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷

 

دوش آن زمان کز آه من شد شمع شب سرسوخته

دیدم به بزم عاشقان شب عنبر تر سوخته

از دست صبح بوالعجب جانها گرفته راه لب

وز زلف عنبرسای شب دلها چو عنبر سوخته

بر روی سقف کاسه وش مه سفره ای بنهاده خوش

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸

 

هر صبح بین از قرص خور بر چرخ زیور سوخته

ز آهوی ماده است ای عجب بزغاله نر سوخته

سلطان گردون تاخته تیر از کمان انداخته

صید از بریحه ساخته وز صید حنجر سوخته

یعنی که خور رفت از علو در جدی چون دف دو رو

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹

 

لله درک ای ز جهان بر سر آمده

ذات تو از مکان خرد برتر آمده

شخص مطهر تو نهالی است در کجا؟

در بوستان ملک و معالی بر آمده

سلطان یک سواره که خورشید نام اوست

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰

 

ای رخ تو رنگ نوبهار گرفته

بر رخ نیکویی قرار گرفته

طره تو عقل را به طیره سپرده

غمزه تو فتنه را شکار گرفته

عقل مرا کو ز جام عشق تو مست است

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱

 

بدیدند مه، ساقیا می چه داری

که آمد گه عشرت و میگساری

بکردیم سی روز آن میهمان را

بانواع خدمت بسی جان سپاری

سبک دل شدیم از فراقش بیا تا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲

 

جهان چون جنان شد ز باد بهاری

چه عذرست ساقی حرامی نیاری

درافگن بدان آب خشک آتش تر

چو با دست گیتی مکن خاکساری

ز کاشانه برخیز و مجلس برون بر

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳

 

زهی با حسن تو همدم صفا و لطف روحانی

به زلف ار سایه خضری به لب چون آب حیوانی

مه و خورشید پیشانی کنند از روی بی شرمی

اگر پیش رخت بر خاک ره ننهند پیشانی

دلم سوزی و این معنی رگی با جان همی دارد

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴

 

ز تاب زلف تو ای آفتاب روحانی

به مشگ سوده در آمد هزار ارزانی

مهی به حسن ازین روی آفتاب نهاد

چو سایه پیش تو بر خاک تیره پیشانی

جهان خوبی از آن خواندمت که همچو جهان

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۴ - حکایت دو - رودکی و قصیدهٔ بوی جوی مولیان

 

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آبِ جیحون از نشاطِ روی دوست

خِنگِ ما را تا میان آید همی

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

[...]

نظامی عروضی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

نوبهار بدیع بی همتا

همتی بذل کرد بر صحرا

تا به تاثیر بذل و همت او

گشت صحرا بدیع و بی همتا

هر کجا گشت همتی مبذول

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

همی تا بقا ممکن است آسمان را

بقا باد سلطان سلطان نشان را

خداوند عالم که بفزود رتبت

زتختش زمین را ز تاج آسمان را

شهنشاه سنجر که بستد به خنجر

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا

یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا

سه نام یافتم از ساعت جدایی او

یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها

منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را

رخ تو طیره کند اختر درفشان را

به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را

به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را

به جان تو که پرستیدن تو کیش من است

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

رخ تو شحنه خوبی شده ست و زلف نقیب

گل جمال تو را خار غمزه تو رقیب

دلم بماند به زندان عاشقی محبوس

ز قصد شحنه غمز رقیب و جور نقیب

غریبم از تو و این را سبب نعیب غراب

[...]

ادیب صابر
 
 
۱
۱۷۱
۱۷۲
۱۷۳
۱۷۴
۱۷۵
۳۷۳