گنجور

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۱

 

نفس را به عذرم چو انگیز کرد

چو آذر فزا آتشم تیز کرد

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۲

 

ز هر خاشه‌ای خویشتن پرورد

که جز خاش وی را چه اندر خورد؟

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۳

 

نشست وسخن را همی خاش زد

ز آب دهن کوه را شاش زد

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۴

 

ببادافره جاودان کردمند

به دوزخ بماند روانش نژند

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۵

 

یکی بزم خرم بیاراستند

می و رود و رامشگران خواستند

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۶

 

تن خنگ بید، ارچه باشد سپید

به تری و نرمی نباشد چو بید

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۷

 

کفیدش دل از غم، چون آن کفته نار

کفیده شود سنگ تیمار خوار

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۸

 

درخش، ارنخندد به وقت بهار

همانا نگرید چنین ابر زار

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۹

 

به دامم نیامد بسان تو گور

رهایی نیابی، بدین سان مشور

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۰

 

رسیدند زی شهر چندان فراز

سپه خیمه زد در نشیب و فراز

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۱

 

چه خوش گفت مزدور با آن خدیش:

مکن بد به کس، گر نخواهی به خویش

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۲

 

تن از خوی پر آب و دهان پر ز خاک

زبان گشته از تشنگی چاک چاک

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۳

 

فگندند بر لاد پر نیخ سنگ

نکردند در کار موبد درنگ

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۴

 

به یک باد اگر بیشتر تار رنگ

که باشد که بیشی بود بی درنگ

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۵

 

دو جوی روان از دهانش ز خلم

دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۶

 

بهارست همواره هر روزیم

به منکر فراوان، به معروف کم

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۷

 

مکن خویشتن از ره راست گم

که خود را به دوزخ بری بافدم

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۸

 

به دشت ار به شمشیر بگزاردم

ازان به که ماهی بیو باردم

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۹

 

اگر باشگونه بود پیرهن

بود حاجت برکشیدن زتن

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۳۰

 

جگر تشنگانند بی‌توشگان

که بیچارگانند و بی‌زاوران

رودکی
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۶۵۱۳