گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۴

 

گه ارمنده‌ای و گه ارغنده‌ای

گه آشفته‌ای و گه آهسته‌ای

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۵

 

مهر جویی ز من و بی مهری

هده خواهی ز من و بیهده‌ای

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۶

 

بر تو رسیده بهر دل تنگ چاره‌ای

از حال من ضعیف بیندیش چاره‌ای

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۷

 

گه در آن کندز بلند نشین

گه بدین بوستان چشم گشای

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۸

 

کار بوسه چو آب خوردن شور

بخوری بیش، تشنه‌تر گردی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۹

 

بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا

به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۰

 

من کنم پیش تو دهان پر باد

تا زنی بر لبم تو زابگری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۱

 

باغ ملک آمد طری از رشحهٔ کلک وزیر

زان که افشک می‌کند مر باغ و بستان را طری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۲

 

چه نیکو سخن گفت یاری به یاری

که تا کی کشم از خُسُر ذل و خواری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۳

 

نیل دمنده تویی به گاه عطیت

پیل دمنده به گاه کینه گزاری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۴

 

مرا با تو بدین باب تاب نیست

که تو راز به از من به سر بری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۵

 

آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ

بر سبزه باده خوش بود اکنون، اگر خوری

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۶

 

از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی

موزهٔ چینی می‌خواهم و اسب تازی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۷

 

جهانا، همانا کزین بی‌گناهی

گنه کار ماییم و تو بی کنازی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۸

 

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶۹

 

ای آن که از عشق تو اندر جگر خویش

آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۰

 

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۱

 

شدم پیر بدین سان و تو هم خود نه جوانی

مرا سینه پر انجوخ و تو چون چفته کمانی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۲

 

زر خواهی و ترنج، اینک این دو رخ من

می خواهی و گل و نرگس، از آن دو رخ جوی

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۳

 

سرو است آن یا بالا؟ ماه است آن یا روی؟

زلف است آن یا چوگان؟ خال است آن یا گوی؟

رودکی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۶۵۱۳