×
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۰
گرفته روی دریا جمله کشتیهای بر تو
ز بهر مدح خواهانت ز شروان تا به آبسکون
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۱
هر آن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچهٔ رنگین برون کند زرین
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۲
به سرو ماند، گر سرو لاله دار بود
به مورد ماند، گر مورد روید از نسرین
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۳
گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم
هم باد برین آید و هم باد فرودین
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۶
چنان که خاک سر شتی به زیر خاک شوی
نیات خاک و تو اندر میان خاک آگین
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۷
آن رخت کتان خویش من رفتم و پردختم
چون گرد بماندستم تنها من و این باهو
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۰
دلبرا، زوکی مجال حاسد غماز تو
رنگ من با تو نبندد بیش ازین ملماز تو
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳۱
ای دریغ! آن حر، هنگام سخا حاتم فش
ای دریغ! آن گو، هنگام وفا سام گراه