کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۰ - وله ایضاً
ای ز تو کار همه کس بر مراد
تا کی آخر کار ما باشد چنین ؟
خود روا داری تو از روی کرم
کین دعا گو بی نوا باشد چنین
من نگویم هیچ و تو باشی خموش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۱ - و له ایضاً
ای به گه جود چو گل تازه رو
داده کفت آرزوی آرزو
ز آتش خشم تو آب آمده
بر لب شمشیر تو جان عدو
صبح اگر دم بخلافت زند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۲ - وله ایضا
ای ز گردون بشرف برده سبق
وز عطارد بهنر برده گرو
در شب خطّ تو معنیّ دقیق
گشت انگشت نما چون مه نو
اگرت ابر بهاری خوانم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۳
دو چیز من بدعا خواستم همی ز خدای
کمیّ عمر عدو و فزونی زر تو
یکی بدان که توانگر شوم ز نعمت تو
یکی بدان که شود بیش رتبتم بر تو
خدای هر دو به اقبال تو میسّر کرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۴ - ایضاً له
ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم
بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو
آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای
چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو
گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۵ - ایضا له
ای خبر داری که شوخان جهان
عاجزند از دیدۀ بی شرم تو
گرچه سختم در غلط می افکند
پرسش کرم و حدیث نرم تو
هیچ آزرم منت در طبع نیست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۶ - ایضا له
بس کن ای سرد ناخوش احمق
چند و تا چند حیلت و فن تو
پیش ازینم طمع چو می بودی
به عتابیّ و خزّ ادکن تو
می فتادم به خاک و می دادم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۷ - .له ایضا
آن زن که پریر آمد در عقد نکاحت
بر مدحت او بود زبان در دهن تو
از بس که برو مهر تو می دیدم گفتم
کین زن ز برای تو برید کفن تو
امروزش دیدم خط بیزاری در دست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۸ - ایضا له
خواجه مختص ز بس که مختصرست
چشم بیننده غافل آمد از و
از دو گز جامه کسوتی ببرید
یک گز و نیم فاضل آمد ازو
مختصر را چو مختصر کردند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۸۹ - ایضا له
هر کو به هنر کند مباهات
یا فخر آرد به فضل و خامه
از فقر سیاه رو چو کلکست
وز پشت شکسته همچو نامه
باشد چو قلم تهیّ و عریان
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۰ - ایضا له
خواجگانی که پیش ازین بودند
عرض خود داشتند نیک نگاه
زر و سیم جهان همی دادند
تا نگویندشان حدیث تباه
خواجگانی که اندرین عهدند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۱ - وله ایضا
بغربت اندر اگر صد هزار سیم و زرست
هنوز از آن وطن خویش بیت احزان به
اگر چه نرگسدانها ز سیم و زر سازند
برای نرگس هم خاک نرگسشان به
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۲ - و له ایضا فی صفة صندوقچه
ای از پی حلّ و عقد دایم
در بند و گشایش او فتاده
جز با محرم ز غایت حفظ
راز دل خود برون نداده
سرکوفته یی و از صلابت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۳ - ایضا له
ای خواجه بدیدمت دل تو
چون عارض یار تست ساده
آگاه نیی که اندرین دور
منسوخ شدست نقل و باده
جایی که ز بیم تیغ کافر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۴ - ایضا له
ای همه انصاف عالم تعبیه در حکم تو
جور من از حد گذشت ، انصاف جان من بده
چون همی بخشی همه چیزی گناه من ببخش
چون بدادی هر چه در عالم، امان من بده
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۵ - وله ایضا
پسر زر دوز آن کندۀ شوخ
آن ز عشق در می زر مرده
سخت خشمست ولی سست گذار
آتشین شکل ولی افسرده
زیر بالایی چون سوزن خویش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۶ - و له ایضاً
ای سرا پرده بر فلک برده
عصمت از جوهر ملک برده
رایت مهر هرکجا رفته
با خود از رای تو یزک برده
نقّد دعوی حقّ و باطل را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۷ - وله ایضا
ای دل و جان بیاد تو زنده
همه فانی تو حیّ پاینده
ای ز نعت صفات لم یزلت
فکر انسان سپر بیفکنده
اعتقادات اهل باطل را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۸ - وله ایضا
پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر
که هست جان معانی به لفظ تو زنده
گر آیدش ز نهیب تو سنگ در دندان
شود کواکب پروین ز هم پراگنده
فضای دهر شود همچو گریه گوهر بار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹۹ - وله ایضاً
ای زبیم تو در تن اعداد
خون چو خون عصیر جوشیده
پست در پای محنت افتاده
هرکه با دولت تو کشیده
همّتت گوش چرخ مالیده
[...]