کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۰ - وله ایضا
ای ترا کرده لطف حق مخصوص
به بزرگیّ و مال و جاه و یسار
از دعاگو نصیحتی بشنو
تا ترا بندگی کنند احرار
تا توانی ز بهر دشمن و دوست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱ - وله ایضا
ای دل سیه لطیف دیدار
وی سیم تن خجسته آثار
از تیغ و قلم نه یی تو خالی
خالی نبود ز تیغ سردار
از حقّۀ تو نگار گیرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲ - وله ایضا
گفته بودی مرا که چیزی گوی
که نبایدت کرد استغفار
هر چه گفتم من از مدیح و غزل
بعضی از وی دروغ بد ناچار
همچو تو اختیار از آن کردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳ - وله ایضا
ای کریم جهان، خبر داری؟
که شدم ز انتظار تو بیمار
منفعل شد مزاج طبعم از آنک
شربت صبر می خورد بسیار
بس که می گردد از قرار هجو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴ - ایضا له
ز بعد مدّت سالی که من نیاسودم
به روز و شب زتمنّای جبّه و دستار
درین تفکّر بودم که بر چه نوع کنم
ز بخشش تو تقاضای جبّه و دستار
ز انقطاع جرایت خود آن فتاد امروز
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۵ - ایضا له
خسروا نکته یی ز من بشنو
تا تو باشی ز ملک برخوردار
مملکت راست چون ترازوییست
دایم از عدل خود معیّر دار
یک سرش آهنست و یکسر زر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶ - وله ایضا
ایا صدری که بی عون سخایت
ز زانو بر نمی دارد هنر سر
قضا با اسمان صد بار گفتست
که از فرمان او بیرون مبر سر
کمان چرخ را بازوی حکمت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - ایضا له
سر فرازا چرا رها کردی
رسم و آیین سروران دگر؟
نه هر آنکس که چاکریّ تو یافت
رفت در خون چاکران دگر؟
بر فلک گرچه ماه و خورشیدند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۸ - ایضا له
زهی سپهر پناهی که فضل و دانش را
نماند جز در تو در جهان پناه دگر
ز خاک کفش تو آنکس که تاج سر سازد
زمان زمان ز شرف بر نهد کلاه دگر
ز زنگبار عدم تا کنون برون نامد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۹ - وله ایضا
دختران سخن که دارمشان
در نهان خانۀ دماغ بزور
از طریق مثل به چشم خرد
نور بینائیست و دیدۀ کور
گر برمشان بنزد این مردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۰ - وله ایضا
جناب عالی نزدیک و من بخدمت دور
بنزد عقل همانا که نیستم معذور
و لیک رسم جهان ستمگر این بودست
که بیدلانرا دارد ز کام دل مهجور
شکفته گلبن وصل و نشسته من دلتنگ
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۱ - وله ایضا
ای کاینات در نظر همّتت حقیر
دیوار آسمان ز معالیّ تو قصیر
نزهتگه خرد ز خیالت ، دماغها
بستانسرای خلد ز اندیشه ات، ضمیر
هم عقل را هدایت لفظ تو رهنمای
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۲ - وله ایضا
ای نکرده به عهد خویش از بخل
شکم یک گرسنه از نان سیر
زین تغابن که نان همی خاید
بینمت سال و مه ز دندان سیر
هر گرسنه که از تو نان طلبد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۳ - وله ایضا
تا توانی به صید دلها کوش
زانکه دلها ترا کنند دلیر
مرد دلدار نیست جز دلجوی
زانکه دلجوئیست عادت شیر
هر که با او بود دل مردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۴ - ایضا له
صدر مطلق کمال دین که چو تو
در جهان نیست داهی و گربز
چند داری مرا براه امید
مانده در انتظار مستوفز
هر حسابی که کردم از کرمت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵ - وله ایضا
ای ترا جمع گشته در ره آز
همّت کوته و امید دراز
همه دندان ز حرص همچون سیر
همه مغز تو پوست همچو پیاز
ندهی خر بزاهدان لیکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۶ - ایضا له
ای ضمیر تو غیب را جاسوس
وی تو مسعود و دشمنت منحوس
مدّتی رفت تا مرا کرمت
نه ز مطعوم داد و نه ملبوس
کرده یی حبس رسم من بی جرم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۷ - ایضا له
شب سیاه به تاریکی ار نشینم به
که از چراغ لئیمان به من رسد تابش
جگر بر آتش حرمان کباب او لیتر
که از سقایۀ دو نان کنند سیرابش
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۸ - وله ایضا
بزرگوارا، خّط و عبارتت ماند
به شاهدی که به رخ بر کشد نقابی خوش
کسی که چاشنیی یافت از عبارت تو
به ذوق او نبود در جهان شرابی خوش
دو دست گوهر بار و شکوه طلعت تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹ - ایضا له
مرا گفتند مولانا چنین گفت
که جزو شعر خادم دید در پیش
چرا گندم همی بخشد فلانی
که نتواند شکستن نانک خویش
اگر ممدوح دیگر چون تو باشد
[...]