گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷ - تعریف شمع

 

بر من آمد و آورد و بر فروخته شمع

چو طبع مرد نشاطی چو جان مرد لبیب

نبود زهره به لطف هوا به شکل شهاب

به شبه نیزه به لون قلم به قد قضیب

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸ - در صفت جود ممدوح

 

به بخشش کف او ساعتی وفا نکند

اگر ستاره درم گردد و فلک ضراب

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹ - وله

 

پیش او کی شوند باز سپید

چون تذروان سرخ و چون سرخاب

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۰ - تغزل

 

برخیز و برافروز هلا قبله زردشت

بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت

بس کس گرویدند بزردشت، کنون باز

ناکام کند روی سوی قبله زردشت

من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۱ - قطعه

 

آمد آن رگ‌زن مسیح‌پرست

شست الماسگون گرفته به دست

کرسی افکند و برنشست بر او

بازوی خواجه عمید ببست

شست چون دید گفت عز و علا

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۲ - رباعی

 

تا مشک سیاه من سمن پوشیدست

خون جگرم بدیده بر جوشیدست

شیری که بکودکی لبم نوشیدست

اکنون ز بناگوشم بر زوشیدست

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۳ - رباعی

 

ای گشته خجل آبحیات از دهنت

سرو از قد و ماه از رخ و سیم از ذقنت

صاحب نظری کجاست تا درنگرد

صد یوسف مصر در ته پیرهنت

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۴ - غمزه یار

 

ز بس خونها که می ریزی به غمزه

شمار کشتگان ناید به یادت

گر از خون ریختن شرمت نیاید

ز رنج غمزه باری شرم بادت

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۵ - وله

 

جغد که با باز و با کلنگان پرد

بشکندش پر و مرز گردد لت لت

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۶ - از قصیده ای

 

شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم

کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۷ - از تغزلات

 

همچون رطب اندام و چو روغنش سرین

همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۸ - وله

 

حلقوم جوالقی چو ساق موزه است

و آن معده کافرش چو خم غوزه است

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۹ - از قطعات

 

جوان شد حکیم ما، جوانمرد و دل فراخ

یکی پیرزن خرید، بیکمشت سیم ماخ

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۰ - وله

 

گفتم میان گشائی، گفتا که هیچ نایم

زد دست بر کمربند، بگسست او پرنداخ

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۱ - قصیده فتح سومنات و مدح یمین الدوله محمود غزنوی

 

جان مرا غمت هدف حادثات کرد

تا عشق سوی من نظر التفات کرد

حال مرا و زلف پریشان خویش را

در راه عاشقی رقم مشکلات کرد

تا شاه خسروان سفر سومنات کرد

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۲ - قطعه در پند و اندرز

 

چرا نه مردم عاقل چنان بود که بعمر

چو درد سر کندش مردمان دژم گردند

چنان چه باید بودن که گر سرش ببری

بسر بریدن او دوستان خرم گردند

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۳ - تغزل

 

چه سود کند، که آتش عشقش

دود از دل و جان من برانگیزد

پیش همه مردمان و او عاشق

جوبنده بخاک بر به بجخیزد

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۴ - از قصیده ای

 

زهی بزرگ عطائی که در مضیق نیاز

امل پناه بدان دست درفشان آورد

ز بیم جود تو کان خاک در دهان افکند

ز یاد دست تو بحر آب در دهان آورد

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۵ - آیینه روی دوست

 

بر گل رقمی ز مشک ناگاه زدند

بر تنگ شکر مورچگان راه زدند

آئینه روی دوست زنگار گرفت

از بسکه بر او سوختگان آه زدند

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲۶ - در دور تو

 

در دور تو عقل کل کنشتی گردد

حسن ابدی شهره بزشتی گردد

خاکستر کشتگانت در دوزخ عشق

پیرایه حوران بهشتی گردد

عسجدی
 
 
۱
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۴۱
۱۴۲
۶۵۳۱