کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
نه یاری ازین دلگسلی هست مرا
نه جز غم عشق حاصلی هست مرا
وآنگه گویی مرا که دل خوش می دار
خاموش، کدام دل؟ دلی هست مرا؟
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
زلف تو چنان بباد بر داد مرا
کآورد ز خویشتن بفریاد مرا
چندان ز سر زلف تو افتاد مرا
کز وصل رخ تو نیست خود یادمرا
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
کرد این طمع خام تبه نام مرا
بیهوده بباد داد ایام مرا
قدری هیزم از تو طمع می دارم
تا پخته کند این طمع خام مرا
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
دل بر تو نهم رغم بد اندیشان را
وز تو نبرم ستیزۀ ایشان را
ور من بمثل بمیرم اندر غم تو
عشق تو بمیراث دهم خویشان را
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
آنها که فلک وفا نداد ایشان را
وصل من و تو بد اوفتاد ایشانرا
خواهند مرا ز خدمتت باز برند
یا رب که زبان بریده باد ایشانرا
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
تیغ تو که بنده میکند شاهان را
آورد بسی به راه گمراهان را
در دست تو یک قطرۀ آبست و لیک
آبیست ز سر گذشته بدخواهان را
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۱
ساقت که بآرزو پرستند او را
همچون دل من چرا بخستند او را
زخمی که حوالت گه او بود دلم
دردا گه برشته بر تو بستند او را
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲
دردیست اجل که نیست درمان او را
بر شاه و وزیر هست فرمان او را
شاهی که بحکم دوش کرمان می خورد
امروز همی خورند کرمان او را
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳
هر کو بشناخت مستی و پستی را
بفروخت بیک جرعۀ می هستی را
مانندۀ نرگس آنکه صاحب نظرست
بر دیدۀ خود جای کند مستی را
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
می آمد و می رفت پیاله بر ما
تا خون بنماند در رگ و ساغر ما
چون چشم خروه بس که شد در سرما
چون تاج خروه لعل شد افسرما
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
گرچه خوش نیست حالت ناخوش ما
درد سر ماست این دل سرکش ما
با اتش غم چو شمع، دل خوش کردیم
کآبیست ز سر گذشته این آتش ما
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۶
در باغ بین زگونه گون برگ و نوا
زان برگ و نوا آرزوی طبع روا
برخیز و بیا و میوه از شاخ بخور
گر خورده نیی ز دیگ چوبین حلوا
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۷
رشک آیدم ای دوست که با تو هر شب
هر رومی و هندوی نشیند به طرب
گه چنگ سپید را نهی رخ بر رخ
گه نای سیاهچُرده را لب بر لب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸
داری ز پی چشم بد ای درّ خوشاب
یک نرگس ناشکفته در زیر نقاب
وین از همه طرفه تر که از بادۀ حسن
یک چشم تو مستت ودگر چشم خواب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
ماییم نهاده سر بفرمان شراب
جان کرده فدای لب خندان شراب
هم دست بجان آمد از ساغر می
هم بر لب ساغر آمده جان شاب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۰
چشم تو همی داشت دلم را بعذاب
گفتم بلب که کار ایشان دریاب
نرمک نرمک لعل توام داد جواب
عاقل نکند میانجی مست و خراب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۱
چون مردمک دیده ام ای در خوشاب
با آنکه بود بخشش من گوهر ناب
از دور اگرم قرص خور آید در چشم
از غایت حرص بر دهان آرم آب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲
گفتم که مرا وصل تو نفزاید آب
هجران توأم ز دیده نگشاید آب
خندان خندان گفت که نتوان دانست
باشد که بجوی رفته باز آید آب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۳
وقتست که پر زچین شود طرّۀ آب
از نعرۀ تندر برود زهرۀ آب
از قطرۀ آب آتش گل بدمد
وز آتش لاله در چکد قطرۀ آب
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۴
کام همه ناله و خروشست امشب
نه صبر پدیدست و نه هوشست امشب
دوشم خوش بود ساعتی پنداری
کفارت خوش دلی دو شست امشب