گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۴

 

از چه توبه نکند خواجه؟ که هر کجا که بود

قدحی می بخورد راست کند زود هراش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۵

 

تو چگونه جهی؟ که دست اجل

به سر تو همی زند سر پاش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۶

 

بر هبک نهاده جام باده

وان گاه ز هبک نوش کردش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۷

 

همی تا قطب با حورست زیر گنبد اخضر

شکر پاشش ز یک پله است و از دیگر فلا سنگش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۸

 

بسا کسا! که جوین نان همی نیابد سیر

بسا کسا! که بره است و فرخشه بر خوانش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۹

 

بانگ کردمت، ای فغ سیمین

زوش خواندم ترا، که هستی زوش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۰

 

ای دریغا! که موردزار مرا

ناگهان باز خورد برف وغیش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۱

 

هر کو برود راست نشستست به شادی

و آن کو نرود راست همه مرده همی دیش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۲

 

چون جامهٔ اشن به تن اندر کند کسی

خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۳

 

آه! ازین جور بد زمانهٔ شوم

همه شادی او غمان آمیغ

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۴

 

با دو سه بوسه رها کن این دل از درد خناک

تا به من احسانت باشد، احسن الله جزاک

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۵

 

کافور تو با لوس شد و مشک همه ناک

آلودگیت در همه ایام نشد پاک

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۶

 

بس عزیزم، بس گرامی، شاد باش

اندرین خانه بسان نو بیوک

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۷

 

یک به یک از در درآمد آن نگار

آن غراشیده ز من، رفته به جنگ

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۸

 

خشک کلب سگ و بتفوز سگ

آن چنان که نجنبید او را هیچ رگ

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۹

 

چو هامون دشمنانت پست بادند

چو گردون دوستان والا همه سال

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۰

 

یار بادت توفیق، روزبهی با تو رفیق

دولتت بادا حریف، دشمنت غیشه و نال

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۱

 

ای شاه نبی سیرت، ایمان تو محکم

ای میر علی حکمت، عالم به تو در غال

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۲

 

لبت سیب بهشت و من محتاج

یافتن را همی نیابم ویل

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۳

 

چرا همی نچمم؟ تا چرا کند تن من

که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم

رودکی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۶۵۱۳