گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

دیگر به چمن نغمه ی مرغان سرشد

از خنده ی گل، ابر بهاری تر شد

از لاله و گلگشت چمن، همچو بهشت

عالم ز بهار، عالم دیگر شد

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۵

 

زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد

زشکر خنده اش هر چشم موری تنگ شکر شد

چه رخسار جهانسوز و چه چشم دلفریب است این

که از نظاره اش هر قطره اشکم چشم دیگر شد

من آن روزی که در رخسار آتشناک او دیدم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳۹

 

به روی گرم تو آیینه تا برابر شد

بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد

زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد

ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد

دل نظارگیان آب شد زدیدن تو

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶۷

 

از حلقه های آن زلف دل صاحب نظر شد

این مرغ چشم بسته از دام دیده ور شد

حسنی که کامل افتاد ایجاد می کند عشق

هر قطره اشک این شمع پروانه دگر شد

حاشا که از کدورت نقصان کند دل پاک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸۹

 

ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر شد

لب پرشکوه گردد چون صدف خالی ز گوهر شد

کند اقبال دنیا سخت، دلهای ملایم را

نمی گیرد به خود نقش نگین چون موم عنبر شد

سبکسیرست دولت، پایداری برنمی تابد

[...]

صائب تبریزی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷ - در صفت شب معراج

 

به دیوان دوم چون جلوه گر شد

عطارد را نفاق از دل بدر شد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱ - در صفت ملک هندوستان

 

به آب عشق، خاک هند تر شد

چه جای آدمی مرغان اثر شد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۷ - ملاقات با سنپات کرگس و همراه دادن پسر خود را به سپارش رام

 

سپارس را چو زین معنی خبر شد

همان دم بهر خدمت جلوه گر شد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۰ - رخصت شدن هنونت از انگد که از دریا بجهد

 

به تدبیرش ز پشّ ه خرد تر شد

به همراه نف س در حلق در شد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۳ - پیدایش کش از کاه پشته به دعای عابد

 

ز سوز دل دعایش را اثر شد

خسِ چون مرغ عیسی جانور شد

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۲۰ - آشتی افکندن زاهد میان رام و سیتا

 

ز گفت زاهدم از خس پسر شد

نه دختر را پسر ز آلت پدر شد

ملا مسیح
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

گره در ابروان، از گرمی خویش چو اخگر شد

نقاب از آتش رخسار او، بال سمندر شد

مشبک شد چنان از خارخار دیدنش چشمم

کزان نور نگاهم تارها چون دود مجمر شد

گنه کاران شدند از حشر من گرم عرق ریزی

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد

که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد

مراد مرد ترقی است در مراتب عشق

اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد

بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲