گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱

 

ای دور مانده از حرم خاص کبریا

سوی وطن رجوع کن از خطه خطا

در خارزار انس چرا میبری بسر

چون در ریاض انس بسی کرده چرا

بگذر ز دلق کهنه فانی که پیش از این

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲

 

آن ما حی جلالت و حامی دین حق

آن والی ولایت جان شاه اولیا

داماد مصطفای معلا علی که هست

خاک درش ز روی شرف کعبه علا

روح الامین امانت از او کرده اقتباس

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

دامن همت برافشان ای دل از کبر و ریا

بعد از آن بر دوش جان افکن ردای کبریا

عمر رفت از دست و تو در خواب غفلت مانده ای

قافله بگذشت و تو می نشنوی بانگ صلا

چون زنان صورت پرستی کم کن اندر راه عشق

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴

 

گوهر درج جلالت ماه برج سلطنت

آفتاب اوج عزت شاه فوج اولیا

مصطفی و مرتضی هر چند فخر عالمند

از وجود اوست فخر مصطفی و مرتضی

بوده عالم از سجودش قبله روحانیان

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵

 

من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر من

روزگارم جمله عاشورا و منزل کربلا

ای عراق الله جارک سخت مشعوفم به تو

وی خراسان عمرک الله نیک مشتاقم ترا

تنگ سال محنت است ای آبروی هر دو کون

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶

 

دلا تا کی پزی سودا درون گنبد خضرا

قدم بر فرق فرقد نه بهل بازیچه دنیا

از این سودای بیحاصل نخواهی یافتن سودی

مده سرمایه دولت ز دست خویشتن عمدا

برای وعده فردا مباش امروز در زحمت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷

 

ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایت‌ها

که دردش عین درمانست و جور او عنایت‌ها

کلیم درگه اویی گلیم فقر در برکش

ز فرعونی چه می‌جویی سریر ملک و رایت‌ها

خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸

 

ای صفات کبریایت برتر از ادراک ما

قاصر از کنه کمالت فکرت و ادراک ما

ما چو خاشاکیم در دریای هستی روی پوش

موج وحدت کی بساحل افکند خاشاک ما

ما به جولانگاه وحدت غیر شه را ننگریم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹

 

شه من بدرد عشقت بنواز جان ما را

که دلم ز درد یابد همه راحت و دوا را

چو جمال خود نمائی نظرم بخویش نبود

چو مه تمام بینم چه نظر کنم سها را

بکمال عشقبازان نرسند خودپرستان

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

گشت مسلم ز عشق ملک معانی مرا

شهره آفاق کرد عشق نهانی مرا

از مدد شاه عشق ملک بقا یافتم

کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا

غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

چون تو جان منی ای جان چه کنم جان و جهان را

چو منم زنده به عشقت چه کشم منت جان را

چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت

بدو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را

چو حدیث تو نگویم صفت عشق نجویم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

دلا اگر نفسی می‌زنی به صدق و صفا

به جان بکوش که باشی غلام اهل وفا

بهر قبیله چه گردی اگر تو مجنونی

بیا و قبله گزین از قبیله لیلا

چو تشنه لب به بیابان هلاک خواهی شد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

زندگانی بی‌رخ دلبر نمی‌باید مرا

دوست می‌باید کسی دیگر نمی‌باید مرا

چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این

تابش ماه و شعاع خور نمی‌باید مرا

خلق می‌خواهند حور و روضه رضوان ولی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

دوای درد دل خسته ام بکن یارا

بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا

ز جستجوی تو یارا روان همیسازم

ز چشمه های دو دیده هزار دریا را

جماعتی که بکوی تو راه مییابند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا

وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا

عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت

معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا

عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

هر دم بناز میکشد آن نازنین مرا

ناگشته از کرم نفسی همنشین مرا

آن ترک نیم مست که دارد بغمزه تیر

ز ابرو کمان کشیده و کرده کمین مرا

جانا بجان عشق بر آنم که دوزخ است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

ای بر دل شکسته ز درد تو داغ‌ها

در سینه‌ام ز آتش عشقت چراغ‌ها

چون هر دلی شده که به داغ تو مبتلاست

نگشاید از تفرج گلزار و باغ‌ها

جان‌های ما به داغ جدایی بسوختی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

ای آنکه جانم سوختی با داغ محنت بارها

دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها

گرچه میان آتشم با داغ درد تو خوشم

عاقل اگرچه میکند بر حال من انکارها

با یادت ای پیمان گسل خالی شد از اغیار دل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

ای روی دل‌آرایت آتش زده در جان‌ها

درد غم سودایت سرمایه دوران‌ها

چون از غم عشق تو صد جامه جان چاکست

عشاق چه غم دارند از چاک گریبان‌ها

صد طایر جان هردم پروانه‌صفت سوزد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

به صدر صفحهٔ دولت کجا رسد اصحاب

اگر دری نگشاید مُفَتِّحُ الْاَبواب

عزیزِ من به ادب باش تا صفا یابی

از آنکه هست تصوّف به جملگی آداب

زدند قافلهٔ راه عشق کوس سفر

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
۱۴