گنجور

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » نازک‌اندام

 

ز جام آینه‌گون پرتو شراب دمید

خیال خواب چه داری؟ که آفتاب دمید

درون اشک من افتاد نقش اندامش

به خنده گفت: که نیلوفری ز آب دمید

ز جامه گشت پدیدار گوی سینه او

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » پایان شب

 

رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز

غرق گل است بسترم از بوی او هنوز

دوران شب ز بخت سیاهم به سر رسید

نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز

از من رمید و جای به پهلوی غیر کرد

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » کوکب امید

 

ای صبح نودمیده! بناگوش کیستی؟

وی چشمه حیات لب نوش کیستی؟

از جلوهٔ تو سینه چو گل چاک شد مرا

ای خرمن شکوفه! بر و دوش کیستی؟

همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » بی‌سرانجام

 

مرغ خونین ترانه را مانم

صید بی‌آب و دانه را مانم

آتشینم ولیک بی‌اثرم

ناله عاشقانه را مانم

نه سرانجامی و نه آرامی

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » شعله سرکش

 

لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد

شعله دیدم سرکشی‌های توام آمد به یاد

سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند

روی و موی مجلس‌آرای توام آمد به یاد

بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » هوسناک

 

در چمن چون شاخ گل نازک‌تنی افتاده است

سایه نیلوفری بر سوسنی افتاده است

چون مه روشن که تابد از حریر ابرها

ساق سیمینی برون از دامنی افتاده است

یک جهان دل بین که از گیسوی او آویخته

[...]

۷ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » وفای شمع

 

مردم از درد و نمی‌آیی به بالینم هنوز

مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم

شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

[...]

۷ بیت
رهی معیری