آنانکه هوس مائده کام شناسند
هر ساغر کم حوصله را جام شناسند
راحت طلبان لذت اندوه چه دانند
این طایفه غم را مگر از نام شناسند
زنار ز تسبیح ندانند اسیران
هر تاری از این سلسله را دام شناسد
جمعی که ندانند هوس را ز محبت
بیدردم اگر کفر ز اسلام شناسد
در عشق بجز عشق نداریم پناهی
مرغان گرفتار همین دام شناسند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد
در معصفری آب زده باری سیصد
بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد
وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
با این نکند هیچکس از خلد برین یاد
شادست به تو دولت و شادی تو بهدولت
همواره چنین خواهم و همواره چنین باد
امروز شد از جاه تو آراسته مسند
و امروز بخندید گل شرع محمد
قطب فلک دولت ابو نصر محمد
آن بخت بدو بوده موافق چه دو فرقد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.