چو شمع سوختگی تر کند دماغ مرا
نگاه گرم دهد روشنی چراغ مرا
بهار تشنه خونم شود اگر داند
که آب تیغ تو سرسبز کرده باغ مرا
به عزم کوی تو آواره چمن شده ام
ز بوی گل نکند تا کسی سراغ مرا
به کار سوختنم شعله چون کند تقصیر
نخوانده است مگر سرنوشت داغ مرا
سرم اسیر زسودای ساقیی گرم است
که از شکستن دل پرکند ایاغ مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا
شراب کهنه دهد تازگی دماغ مرا
چو لاله در چمن از کاسه سرنگونی ها
تهی ز باده ندیده است کس ایاغ مرا
ز خرج، دخل کریمان یکی هزار شود
[...]
تهی ز می نتوان یافتن ایاغ مرا
به آفتاب نسب میرسد چراغ مرا
غم تو گر نکشد دامنم ازین کشور
چنان روم که نیابی دگر سراغ مرا
به ناز ناخن اهل ملامتم چه نیاز
[...]
بهتازگی نکشد عافیت دماغ مرا
مگر شکستن دل پرکند ایاغ مرا
شبیکه دیدهکنم روشن از تماشایت
فتیله مدتحیربود چراغ مرا
ز برق یأس جگرسوز بادهای دارم
[...]
شرار آتش دل، شبنم است باغ مرا
نفس چو گرم کشم، تر کند دماغ مرا
نگاه مست تو، دل را به هوش نگذارد
به خون توبه نشانده ست می، ایاغ مرا
فلک ز کشتن اکبر فزوده داغم را
نموده کور اگر آسمان چراغم را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.