گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

تا غمش در دلم قرار گرفت

برگ گل شعله در کنار گرفت

خویش آتش ز گل نمی دانست

دل ما را ز ما چکار گرفت

دل یکرنگ خویش را نازم

خویش را تنگ در کنار گرفت

بی تو دیگر چه می توان گفت

چشم آیینه ها غبار گرفت

سرو رفتار و غنچه گفتار

چقدر از تو اعتبار گرفت

خوی بیگانگی چنین افروخت

نقد دلبستگی عیار گرفت

به وفای سرشگ خود نازم

که گلاب از گل مزار گرفت

الحذر الحذر ز ساختگی

نتوان خوی روزگار گرفت

تا شدم خاک راه یار اسیر

اعتبار من اعتبار گرفت