یک بوسه سلیمان به لب آصف زد
در وقت وفات
حورا به نظارهٔ نگارم صف زد
یعنی حسنات
چون بحر محیط بر کف ما کف زد
از عین صفات
رضوان به تعجب کف خود بر کف زد
زان آب حیات
این لشکر پادشاه عالم صف زد
بیرون جهات
آن خال سیه بدان رخان مطرف زد
از هیأت ذات
در حال شریف خیمهٔ اشرف زد
از بهر ثبات
ابدال ز بیم چنگ بر مصحف زد
یعنی به صفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زهر غم تو در دلم آب حیات
و ای عشوه عشق تو مرا راه نجات
گفتی: ببرم جان تو ای حور صفات؟
جان از تو مرا دریغ باشد؟ هیهات!
لعل تو ازان زمرد آورد نبات
تا باید از افعی دو زلف تو نجات
برگرد لب تو سبلت سبز تو هست
چون جامه خضر بر لب آب حیات
در ظلمت هجرت ای بت آب صفات
گم کرده راه و نیست امید نجات
باشد که چو خضر ناگه اندر ظلمات
ایزد ز تو راضیم کند آب حیات
چه آتش و چه خیانت از روی صفات
خائن رهد از آتش دوزخ هیهات
یک شعله از آتش و زمینی خرمن
یک ذره خیانت و جهانی درکات
آن روح که بسته بود در نقش صفات
از پرتو مصطفی درآمد بر ذات
واندم که روان گشت ز شادی میگفت
شادی روان مصطفی را صلوات
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.