گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «تا نگردد جام با می متحد» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
چ
د
ر
ز
ش
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

قطعه شماره ۱: قرب صدسال عمر من بگذشت - قصد موری نکرده ام به خدا

قطعه شماره ۲: چون مرا درخواب کردی روز و شب - روز و شب درخواب می بینم تو را

قطعه شماره ۳: فیضی که به تو رسید از ما - آن رحمت حق شناس ما را

قطعه شماره ۴: دردمندی فقیر اگر یابی - به کرم درد او دوا فرما

قطعه شماره ۵: یک شاهدی است ما را در غیب و در شهادت - در غیب و در شهات یک شاهدی است ما را

قطعه شماره ۶: لفظ الف و دو لام و یک ها - اسمی است از آن تو اسم دریاب

قطعه شماره ۷: دوش تا روز ما به هم بودیم - لذتی یافتم که چه توان گفت

قطعه شماره ۸: خودنمائی می کنی با عاشقان - در دوئی آن یک کجا بنمایدت

قطعه شماره ۹: گنج اسما به من عطا فرمود - نعمتی یافتم که چه توان گفت

قطعه شماره ۱۰: ماسوی الله جز خیالی نیست می بینم به خواب - این چنین نقش خیالی قابل تعبیر نیست

قطعه شماره ۱۱: ای جان پدر به حال ما رحمی کن - زیرا بی تو تمتعی از جان نیست

قطعه شماره ۱۲: غیرتش غیر دوست فانی کرد - غیر حق در وجود باقی نیست

قطعه شماره ۱۳: گر سبوئی شکست یا جامی - حضرت عشق تا ابد ساقی است

قطعه شماره ۱۴: نعمت الله همه جهان بگرفت - این چنین نعمتی جهانگیر است

قطعه شماره ۱۵: کفر سر زلف بت به دست آر - کایمان محققانه این است

قطعه شماره ۱۶: مائیم حضور نعمت الله - رویش بنگر که نیک پیداست

قطعه شماره ۱۷: هر چه در کاینات موجود است - همه مرحوم رحمت‌الله است

قطعه شماره ۱۸: سر کل چون کله نهد بر سر - آن کله کل بلای دستار است

قطعه شماره ۱۹: هر که کشته شود به عشق خدا - به یقینم که او خدا گشته است

قطعه شماره ۲۰: انس با محبوب اگر گیرد محب - گرچه باشد یک نفس مطلوب اوست

قطعه شماره ۲۱: در راه خدا پای برهنه گو برو - آن یار که همچو بشر حافی اهل است

قطعه شماره ۲۲: چون شتا آمد شتا مقلوب کن - کشته ها اندر شتا با آتش است

قطعه شماره ۲۳: ملک و ملکوت هر دو انسان - او مظهر جمله صفات است

قطعه شماره ۲۴: هیچمان از کسی دریغی نیست - آنچه داریم در ضرردان است

قطعه شماره ۲۵: نزد ما عین نیست غیری کو - عقل گوید که عین و غیری هست

قطعه شماره ۲۶: عقل از چه به غایت مال است - جز معرفت صفاتیش نیست

قطعه شماره ۲۷: به قدر حوصله‌ها جام می دهد ساقی - اگر چه باده خمخانه را نهایت نیست

قطعه شماره ۲۸: اندکی ذوق اگر کسی را هست - نزد یاران ما غریبی نیست

قطعه شماره ۲۹: بلبل بوستان یارانم - من ازین بوستان نخواهم رفت

قطعه شماره ۳۰: بر در غیر می روی حیف است - به عدم می روی چه آری هیچ

قطعه شماره ۳۱: بنه رو بر در میخانه او - توجه خود به آنجا می توان کرد

قطعه شماره ۳۲: رفته بودم به سوی بحر محیط - که در آن بحر شنا باید کرد

قطعه شماره ۳۳: گر چهل صبح از سر اخلاص - مخلصی گرد عاشقان گردد

قطعه شماره ۳۴: هر چه بینی نعمت الله بود - به از این خود حکایتی نبود

قطعه شماره ۳۵: هر که او حجتی چنان دارد - شک ندارم هم این هم آن دارد

قطعه شماره ۳۶: موئی به میان ما نگنجد - سلطان چه بود گدا نگنجد

قطعه شماره ۳۷: راستی کن که مرد کج رفتار - در ره او به منزلی نرسد

قطعه شماره ۳۸: توبه از توبه می کنم ای دوست - توبه خوب ما همین باشد

قطعه شماره ۳۹: شاه عالم پناه دانی کیست - آنکه سلطان انس و جان باشد

قطعه شماره ۴۰: آب ماهان که خاک بر سر او - همچو آب زلال کی باشد

قطعه شماره ۴۱: شیخ الاسلام احمد جامی - که دم مرده از دمش حی شد

قطعه شماره ۴۲: هر کمالی که هست در عالم - از خلیفه بجو که می داند

قطعه شماره ۴۳: روی غیری ندیده دیده ما - غیر چون نیست دیده چون بیند

قطعه شماره ۴۴: پیوسته شکسته باش چون ما - کو کار شکستگان برآرد

قطعه شماره ۴۵: من طالب او چگونه باشم - گر حضرت او مرا بجوید

قطعه شماره ۴۶: مگر منعم بگوید شکر نعمت - و گر نه مفلس مسکین چه گوید

قطعه شماره ۴۷: نسب بی حسب چنان نبود - به حسب خود نسب به کار آید

قطعه شماره ۴۸: ای که پرسی ز حال میر تمور - با تو گویم که حال او چون است

قطعه شماره ۴۹: پیش ازین گر مرا حجابی بود - شکر گویم که آن حجاب نماند

قطعه شماره ۵۰: طره شب را مطرا کرده اند - نور روی روز پیدا کرده اند

قطعه شماره ۵۱: جمله ذرات اکوان سر به سر - ز آفتاب حسن او تابنده اند

قطعه شماره ۵۲: جام بی می کی دهد ذوق ای پسر - تا نگردد جام با می متحد

قطعه شماره ۵۳: آفتابی تو و ما سایه تو - احولست آنکه یکی را به دو دید

قطعه شماره ۵۴: شهرتی یافته است می گویند - نعمت الله را خدا بخشید

قطعه شماره ۵۵: این هیولا عجوزه‌ای عجب است - چادری بر سر است و می‌گردد

قطعه شماره ۵۶: کار عالم به پختگی باشد - شیخ ما بین که خام می‌گردد

قطعه شماره ۵۷: هر چه می‌خواست آنچنان گردید - هر چه می‌خواهد آنچنان گردد

قطعه شماره ۵۸: پیوسته شکسته باش چون ما - کو کار شکستگان برآرد

قطعه شماره ۵۹: حق تعالی وجود انسانی - به کمال و جمال خود پرورد

قطعه شماره ۶۰: هر که با رند مست بنشیند - لاجرم رند مست برخیزد

قطعه شماره ۶۱: هر که او نقص دیگری گوید - شک ندارم که نقص او باشد

قطعه شماره ۶۲: جان جاهل به مرغکی ماند - که گرفتار در قفس باشد

قطعه شماره ۶۳: بلبل گلستان معشوقم - من ازین گلستان نخواهم شد

قطعه شماره ۶۴: ساقی باید که می ببخشد - رندی باید که می بنوشد

قطعه شماره ۶۵: ما چو حلوایی و حلوا یار ماست - صحن ما را پر ز حلوا کرده‌اند

قطعه شماره ۶۶: آنکه حق را به خویشتن بیند - عارفان عارفش نمی‌دانند

قطعه شماره ۶۷: ای که پرسی ز حال میر تمور - با تو گویم که حال او چون بود

قطعه شماره ۶۸: موجود منقسم به دو قسم است نزد عقل - یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود

قطعه شماره ۶۹: در نی نیزه بین که رفعت او - با تو گویم چنانکه می‌باید

قطعه شماره ۷۰: آفتابی تو و ما سایه تو - احول است آن یکی را به دو دید

قطعه شماره ۷۱: در آینه وجود حادث - انوار قدیم می توان دید

قطعه شماره ۷۲: دل جام جهان نمای عشق است - بنگر که به تو تو را نماید

قطعه شماره ۷۳: صنع خدا نگر که به حکمت چگونه ساخت - چشمت به هفت پرده و سه آب در نظر

قطعه شماره ۷۴: در حقیقت یکی عدد نبود - گر شماری یکی هزار هزار

قطعه شماره ۷۵: چون جمالش صد هزاران روی داشت - بود در هر ذره دیداری دگر

قطعه شماره ۷۶: جام گیتی نما به دست آر - صفت و ذات بین و اسم نگر

قطعه شماره ۷۷: گرد ملک عدم چه می‌گردی - تختگاه مرا به دست آور

قطعه شماره ۷۸: التفاتی به غیر او نکنی - گرچه باشد بهشت و حور و قصور

قطعه شماره ۷۹: ای که گویی فقیر مسکین مرد - اعتباری ز مرگ خود می‌ گیر

قطعه شماره ۸۰: بار او می کش و خوشی می رو - ناز او می کش و خوشی می ناز

قطعه شماره ۸۱: خلق حسن باشدش هر که حسینی بود - هر که حسینی بود خلق حسن باشدش

قطعه شماره ۸۲: بنمود جمال او به خوابم - گفتم باشد مگر جمالش

قطعه شماره ۸۳: ساقی اگر باده از آن خم دهد - خرقه صوفی ببرد می‌ فروش

قطعه شماره ۸۴: همه عالم چو سایه سجده کنان - اوفتاده به خاک درگاهش

قطعه شماره ۸۵: هر کجا محدثی بود بی ‌شک - افتقارش بود به محدث خویش

قطعه شماره ۸۶: از صد هزار سالک فردی رسد به آنجا - فردی رسد به آنجا از صد هزار سالک

قطعه شماره ۸۷: سوی الله چیست ای صوفی صافی - نتوان یافت بی‌ وجود کمال

قطعه شماره ۸۸: علماء رسوم می بینم - همه را علم هست و نیست عمل

قطعه شماره ۸۹: چون کمال همه بود به وجود - نتوان یافت بی وجود کمال

قطعه شماره ۹۰: موج و بحر و حباب قطره تمام - همه در عین ماست مستهلک

قطعه شماره ۹۱: شاها کرمی بکن مکن جنگ - زنهار مکن به جنگ آهنگ

قطعه شماره ۹۲: کیمیای ولایتی دارم - مس جسم بشر چو زر سازم

قطعه شماره ۹۳: پرسند ز من چه کیش داری - ای بی خبران چه کیش دارم

قطعه شماره ۹۴: هر کجا شهریست اقطاع من است - گه به ایران گه به شروان می روم

قطعه شماره ۹۵: در خرابات رند و سرمستم - عاشقانه مدام می یابم

قطعه شماره ۹۶: شنیدم ساقی سرمست می گفت - یکی را جام بخشم دیگری خم

قطعه شماره ۹۷: پیدا شده در عالم آن نور جمال او - آن نور جمال او پیدا شده در عالم

قطعه شماره ۹۸: به درد دل گرفتارم به من ده دردی دردش - که دارم اعتقاد آن ، کز این درمان همی یابم

قطعه شماره ۹۹: نعمت‌اللهم وز آل رسول - حد کس نیست دانش حدم

قطعه شماره ۱۰۰: تا اعتباری کرده‌ام این سایه و آن آفتاب - از اعتبار خویشتن بودم یکی و دو شدم

قطعه شماره ۱۰۱: خطی کو را نه حسن است و نه ترتیب - نه در اعراب او فتح است و نه ضم

قطعه شماره ۱۰۲: تن خرقه و سر کلاه و پایت نعلین - نعلین ز پا برون کن و خرقه ز تن

قطعه شماره ۱۰۳: بر لب دریا چه می گردی نشین - همچو ما با ما در این دریا نشین

قطعه شماره ۱۰۴: در مرتبه ای جسمست در مرتبه ای روحست - در مرتبه ای جان است در مرتبه ای جانان

قطعه شماره ۱۰۵: وصله ای از خرقه ما هر که یافت - عارفانه خوش همی پوشد به جان

قطعه شماره ۱۰۶: ار قضای خدای عزوجل - حی قیوم و قادر و سبحان

قطعه شماره ۱۰۷: چو پادشاه در عالم گدای حضرت اوست - گدای حضرت او باش و پادشاهی کن

قطعه شماره ۱۰۸: دست در دست زن مزن خواجه - دست در دست شیرمردان زن

قطعه شماره ۱۰۹: نیم تنی ملک سلیمان گرفت - چشم گشا قدرت یزدان ببین

قطعه شماره ۱۱۰: گفته بودم تو را که گندم کار - چون تو جو کاشتی برو به درو

قطعه شماره ۱۱۱: واحدیت یکی است از وجهی - احدیت یکی است از همه رو

قطعه شماره ۱۱۲: نیک و بد را به لطف خود بنواز - آنگهی خوش بزی و خوش می رو

قطعه شماره ۱۱۳: منم که همت من جز خدا نمی جوید - خوشست همت عالی که باد پاینده

قطعه شماره ۱۱۴: منم که همت من جز خدا نمی جوید - خوش است همت عالی که باد پاینده

قطعه شماره ۱۱۵: دولتت را که هست پاینده - باد فرخنده سال آینده

قطعه شماره ۱۱۶: نود و هفت سال عمر خوشی - بنده را داد حی پاینده

قطعه شماره ۱۱۷: هرکس که لباس احدی پوشیده - در راه خدا چو احمدی کوشیده

قطعه شماره ۱۱۸: در روزه و در زکوة و در حج - اسرار بسی بود نهفته

قطعه شماره ۱۱۹: در خواجه باغ صبحگاهی - بنمود جمال خویش آن ماه

قطعه شماره ۱۲۰: ای که می‌پوشی لباس اهل دل یک ره بدان - کز ره معنی ده و دو ترک دارد تاج شاه

قطعه شماره ۱۲۱: به کرامات صوفیی در جنگ - دستبردی نمود مردانه

قطعه شماره ۱۲۲: ذکر حق قوت خویشتن سازد - هر که را هست با منش یاری

قطعه شماره ۱۲۳: لشکر پادشه بسی باشد - شاه جانیبکی است تا دانی

قطعه شماره ۱۲۴: تو گر جمعیتی خواهی طلب کن از درون خود - که از بیرون نمی‌خیزد به جز گرد پریشانی

قطعه شماره ۱۲۵: ای که گویی حجاب او غیر است - محض صدق است آنچه فرمائی

قطعه شماره ۱۲۶: گر زانکه ز اهل اعتباری - بگذر ز رموز اعتباری

قطعه شماره ۱۲۷: گر به خانه روی و در بندی - به حقیقت بدان که دربندی

قطعه شماره ۱۲۸: نعمت اللهم وز آل رسول - محرم عارفان ربانی

قطعه شماره ۱۲۹: از خدا این و آن طلب چه کنی - از خدا جز خدا چه می جوئی

قطعه شماره ۱۳۰: منت خدای را که ندارم به هیچ باب - از هیچکس به غیر خدا هیچ منتی

قطعه شماره ۱۳۱: بعضی طلبند مال فانی - بعضی جویند ملک باقی

قطعه شماره ۱۳۲: گیرم که حباب را بیابی - جز آب بگو دگر چه داری

قطعه شماره ۱۳۳: عقل هر دم دم ز جائی می زند - لاجرم آواز او باشد بسی

قطعه شماره ۱۳۴: ما خیالیم و در حقیقت او - ما حبابیم و عین ما دریا

sunny dark_mode