غزل شمارهٔ ۹۵۶
چیست عالم سایه بان حضرتش
کیست آدم پاسبان حضرتش
هر چه بود و هست و خواهد بود هم
هست و بود و باشد از آن حضرتش
آفتابش نوربخش عالم است
دادمت روشن نشان حضرتش
مجلس عشق است و ما مست و خراب
باده نوشان عاشقان حضرتش
دل به من ده تا روان گویم ز جان
این معانی از بیان حضرتش
کشتهٔ عشقم از آنم زنده دل
حی جاویدم به جان حضرتش
سید مست است و جام می به دست
رند و سرخوش بندگان حضرتش
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.