گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

چنین دردی که من دارم همیشه بی دوا خوشتر

بلای عشق خوش باشد ولی با مبتلا خوشتر

ز آب چشم ما هر سو روان آبی است گر جوئی

خوشست این چشمهٔ روشن ببین درچشم ما خوشتر

محیط عشق موجی زد همه عالم شده سیراب

از این دریای بی پایان بود این چشمها خوشتر

حدیث جنت و حوران مگو در مجلس رندان

در آ در بزم سرمستان که اینجا حالیا خوشتر

به فرمان خدا ساقی مدامم جام می بخشد

خوشست این بخشش ، اماچون به فرمان خدا خوشتر

حجابت گر سر موئی بود چون بینوا بتراش

که پیش جمله درویشان قلندر بینوا خوشتر

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست

حریف نعمت اللهیم ، صحبت بی ریا خوشتر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode