چشم ما روشن به نور او بود
این چنین چشمی خوش و نیکو بود
آینه با او نشسته روبرو
روشنی آئینه را زان رو بود
گر تو می گوئی که این رشته دو تو است
تو غلط گفتی که آن یک تو بود
قطره و دریا به نزد ما یکی است
دو نماید در نظر نی دو بود
هر که او را یافت آن را یافته
همچو ما دایم به جست و جو بود
جود او بخشید عالم را وجود
بی وجود او وجودی چو بود
نعمت الله مظهر اسمای اوست
اسم او ذات و صفات او بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم درو، هم زو و هم با او بود
هم برون از هرسه این نیکو بود
آدما آن الف از بوی تو بود
زانک جسمت را زمین بد تار و پود
ورنه حرز عشق بر بازو بود
پس تفاوت از چه در نیرو بود
حاصلم از دین و دنیا او بود
این چنین خوش حاصلی نیکو بود
در دو آئینه یکی چون رو نمود
دو نماید آن یکی نی دو بود
صوفیانه جامه را شوئیم پاک
[...]
آنچه داری یکسره از او بود
آب بحر است آنچه اندر جو بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.