گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هر که چون ما غرقهٔ دریا بود

واقف اسرار ذوق ما بود

در دو عالم هر که آن یک را شناخت

عارف یکتای بی همتا بود

مجلس عشقست و ما مست و خراب

صحبت رندان ما اینجا بود

دل به میخانه کشد عیبش مکن

میل دل دایم سوی مأوا بود

مبتلائیم و بلا را طالبیم

چون بلای خوش از آن بالا بود

چشم ما روشن به نور روی او است

این چنین چشم خوشی بینا بود

نعمت الله رند و سرمستی خوش است

گرچه با تنها بود تنها بود