آن چنان ذاتی نهان اندر صفت پیدا بود
جامع ذات و صفاتش نزد ما اسما بود
ز آفتاب حسن او عالم منور شد تمام
همچنان روشن بود مجموع عالم تا بود
نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست
بحر می داند که او با ما درین دریا بود
ما چنین تشنه به هر سو می دویم از بهر آب
ای عجب آبی که ما جوئیم عین ما بود
آن یکی در هر یکی کرده تجلی لاجرم
هر یکی در ذات خود یکتای بی همتا بود
فی المثل یک دایره این شکل عالم فرض کن
حق محیط و نقطه روح و دایره اشیا بود
مجلس عشقست و سید مست و ساقی در حضور
جنت است و هم لقاگر بایدت اینجا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه را ماند که اندر صدرهٔ دیبا بود
ماه کاندر صُدرهٔ دیبا بود زیبا بود
عاشقان را دل بهدام عنبرین کردست صید
صید دل باید چو دام از عنبر سارا بود
عنبر سارای او باشد نقاب لاله برگ
[...]
دیگرانرا عیش و شادی گرچه در صحرا بود
عیش ما هر جا که یار آنجا بُود آنجا بُود
هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرّه یی
در گداز آید چو موم ار فی المثل خارا بود
سنبلت زانرو ببالا سر فرود آورده است
[...]
آنجا که عشق آمد کجا پند و خرد را جا بود؟
در معرض خورشید، کی نور سها پیدا بود؟
رندیست کار بیدلان، تقوی شعار زاهدان
آری دلا هر کسوتی، بر قامتی زیبا بود
آنکس که آرد در نظر، روی چنان و همچنان
[...]
در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود
هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی
در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
عقل کل موجود گشت اول به امر کردگار
[...]
اگر ماهی از سنگ خارا بود
شکار نهنگان دریا بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.