عشق جانان حیات جان من است
خوش حیاتی چنین از آن منست
جان دل زنده ام از آن ویست
عشق او جان جاودان منست
گر فروشم غمش بهر دو جهان
نزد اهل نظر زیان منست
من امین و امانت سلطان
هست محفوظ و در امان منست
می خمخانهٔ حدوث و قدم
همه از بهر عاشقان منست
آن معانی که عارفان جویند
گر بدانند در بیان منست
این چنین گفته های مستانه
سخن اوست وز زبان منست
تا بود جان به جان ، محب ویم
چون کنم ترک جان که جان منست
حکم سید که یرلغ آل است
آن به نام من و نشان منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گوید امروز شیر زان منست
گویی اندر میان جان منست
گفتم این باغ را که جان منست
چون فروشم که عیشدان منست
خوان نقل بهشت آن منست
حور محتاج نقل خوان منست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.