غزل شمارهٔ ۲۷۷
شهر دل در ولایت عشق است
ملک و جان در حمایت عشق است
دیده بینا به نور معرفت است
این عیان از عنایت عشق است
آنچه عقلم نهایتش می گفت
دیده ام آن بدایت عشق است
لیس فی الدار غیره دیار
این حدیث از روایت عشق است
هرچه گوئی ز عشق گو که مرا
سخن خوش حکایت عشق است
نالهٔ زار بلبلان شب و روز
در گلستان سرایت عشق است
نعمت الله را چنین حیران
گرد حسن کفایت عشق است
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.