غزل شمارهٔ ۲۲۰
از خرابات می رسم سرمست
فارغ از نیست ایمنم از هست
عین ما را به عین ما بیند
هرکه در بحر ما به ما پیوست
ننگ و نام نکو به دست آورد
آنکه از ننگ و نام خود وارست
دست من تا گرفت دست نگار
وه چه دستان که می کند زان دست
مرغ جانم برای دانهٔ خال
شده در دام زلف او پابست
عهد بستیم با سر زلفش
ما بر آنیم گرچه او بشکست
از سر کاینات برخیزد
هر که با سیدم دمی بنشست
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.