گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نور چشمت در نظر پیداست

نظری کن ببین که او با ماست

نقش رویش خیال می بندم

دیدهٔ ما به دیدنش پیداست

آفتابست او و ما سایه

ما حبابیم و عین ما دریاست

مبتلای بلای بالائیم

خوش بلائی که عشق او بالاست

می جام بقا اگر نوشی

خانهٔ میفروش دار بقاست

دُرد درش مدام می نوشم

چه کنم دُرد درد صاف دواست

نعمت الله برای سرمستان

مجلس عاشقانه ای آراست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode