در خرابات مغان ما را بجو
رند سرمستی خوشی آنجا بجو
همچو قطره چند گردی در هوا
خوش روان شو سوی ما دریا بجو
هر دو عالم را به این و آن گذار
حضرت یکتای بی همتا بجو
خوش در آ در بحر بی پایان ما
تشنهٔ آب حیات از ما بجو
هر کجا کنجیست گنجی درویست
گنج او در جملهٔ اشیا بجو
گرد جو گردی برای آبرو
حاصل از دریا و جو ما را بجو
نعمت الله جو که تا یابی مراد
شارح اسما طلب اسما بجو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صادق آمد بحر و تو چون آب جو
باش تو از بحر معنی آب جو
صد هزار آلودگان آبجو
کی بدندی گر نبودی آب جو
جو چه می خواهی بیا دریا بجو
عاشقی دریا دلی اینجا بجو
یک دمی با ما در این دریا در آ
آبروی ما درین دریا بجو
هر که بینی دست او را بوسه ده
[...]
رو بدریا کرد دیگر آب جو
زی پدر شد آب گوی و آب جو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.