نور او در دیدهٔ بینا ببین
آن یکی در هر یکی پیدا ببین
آبی از جام حبابی نوش کن
عین ما را هم به عین ما ببین
ای که می گوئی که آنجا بینمش
دیده را بگشا بیا اینجا ببین
بر لب دریاچه می گردی مدام
غرقهٔ دریا شو و دریا ببین
آینه گر صد ببینی ور هزار
در همه یکتای بی همتا ببین
در سرم سودای زلف او فتاد
حال این سودائی شیدا ببین
نعمت الله را اگر خواهی بیا
در خرابات مغان ما را ببین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دوستی و دشمنی ما را ببین
پای درنه خویش را رسوا ببین
موج دریا را به عین ما ببین
آب را در موج و در دریا ببین
جامی از می پر ز می بستان بنوش
ذوق سرمستان بیا از ما ببین
آینه بردار و خود را می نگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.