گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

از ما کناره کردی ما با تو درمیانیم

با ما تو این چنینی ، ما با تو آنچنانیم

روز الست با تو عهد درست بستیم

نشکسته ایم ، جاوید ثابت قدم برآنیم

نقش خیال غیرت در دیده گر نماید

غیرت کجا گذارد از دیده اش برانیم

رندی اگر بیابیم بوسیم دست و پایش

ور زاهدی ببینیم در مجلسش نمانیم

برخاستن توانیم مستانه از سر سر

اما دمی نشستن بی تو نمی توانیم

آئینه منیریم روشن به نور رویت

جام جمیم دایم در بزم شه روانیم

رندانه در خرابات پیوسته در طوافیم

جز قول نعمت الله شعری دگر نخوانیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode