گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بندهٔ سید سرمستانیم

همه عالم به جوی نستانیم

نقطه ای در الفی می یابیم

در کتبخانه کتب می خوانیم

باطنا گنج فراوان داریم

ظاهراً گرچه بسی ویرانیم

دُرد دردش به دوا می جوئیم

دردمندانه پی درمانیم

از در شاه گدائی کردیم

لاجرم در دو جهان سلطانیم

آنکه گویند و همانش خوانند

گر تو آن می طلبی ما آنیم

نعمت الله به همه بنمودیم

سر پیدا و نهان می دانیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode