عاشق و مستم و در کوی مغان می گردم
جام می دارم و در دور روان می گردم
درد دل دارم و درمان خوشی می جویم
درد می نوشم و رندانه به جان می گردم
در خرابات چو کام دل خود می یابم
روز و شب گرد خرابات از آن می گردم
ساقیم هر نفسی جام دگر می بخشد
من سرمست از این است چنان می گردم
هر کجا آینه ای در نظرم می آید
روی او می نگرم زان نگران می گردم
آفتاب رخ او ملک جهان را بگرفت
من چو سایه ز پیش گرد جهان می گردم
نعمت الله در میکده بگشاد دگر
زین گشاد است که من بسته میان می گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر سر کوی دلارام، به جان میگردم
روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
دیدهام طلعت زیباش که آنی دارد
[...]
مدّتی تا ز غمت گرد جهان می گردم
عاشقم گرد در لاله رخان می گردم
به خیال شب وصل تو نگارا تا روز
بر سر کوی غمت نعره زنان می گردم
دلبرا در چمن حسن تو همچون سوسن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.