گنجور

 
سیف فرغانی

گر عیب کنی که زار می نالم

من زار ز عشق یار می نالم

بلبل چو بدید گل بنالد من

بی دلبر گل عذار می نالم

از عشق گل رخش بصد دستان

دلسوزتر از هزار می نالم

بی قامت همچو سرو او دایم

چون فاخته بر چنار می نالم

در چنگ فراق آهنین پنجه

باریک شدم چو تار می نالم

گرچه به نصیحتم خردمندان

گویند فغان مدار می نالم

چون دیگ پرآب بر سر آتش

می جوشم و زار زار می نالم

چون چنگ فغانم اختیاری نیست

از دست تو ای نگار می نالم

تا همچو نیم دهان نهی بر لب

دور از تو رباب وار می نالم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode