گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیف فرغانی

دلبرم عزم سفر کرد و روان خواهد شد

در دلم آنچه همی‌گشت چنان خواهد شد

او چو آب است و من سوخته با دیده تر

خشک لب ماندم و آن آب روان خواهد شد

بود بیگانه ز من چون بر من نامده بود

از برم چون برود باز همان خواهد شد

از پی گریه مرا چشم شود جمله مسام

وز پی ناله مرا موی زبان خواهد شد

می‌رود نیستش اندیشه که مردم گویند

که فلان کشته هجران فلان خواهد شد

دلبرا در دل من از غم تو سودایی‌ست

که مرا جان سر اندر سر آن خواهد شد

جان من بودی و چون نیست رفتن کردی

از من دلشده شک نیست که جان خواهد شد

دیده چون روی تو می‌دید دلم فارغ بود

چون ز چشمم بروی دل نگران خواهد شد

از برای دل تو غصه هجرت بخورم

ورچه جانیم درین غصه زیان خواهد شد

بر من از بار فراقت چو عنان برتابی

دل من همچو رکاب تو گران خواهد شد

دل که در حوصله انده تو یک لقمه است

تا غم تو بخورد جمله دهان خواهد شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode